نوشان :
مهرنوش جان من فراموش نكردم كه به طور كامل حق مطلبو در مورد سه گانه تو ادا نكردم و بازخورد ندادم
واقعيت اينكه برخلاف قسمت اول و دوم كه روون بود برام خوندن قسمت سوم خيلي زمان برد اگه بگم ده بار خوندمش اغراق نكردم البته هي تمركزم از سمت محيط به هم ميريخت و رشته كلام و گم ميكردم. متن اون رووني رو نداشت و احتياج به تمركز بيشتري بود مخصوصا اينكه هي مجبور بودم برم و به قسمتهايي از دو قسمت قبل مراجعه كنم نكته مثبت ماجرا داستان سرايي بي نظيرت بود و نكته منفي شم اين بود كه متن روون نبود اما چون قسمت سختي بود دلم نمياد انتقاد كنم چون ميدونم خودمم اگه ميخواستم ابن قسمتو بنويسم گريپاژ ميكردم بنابراين دليلي نداره ايراد بني اسرائيلي بگيرم ميدونم كه اگه وقت اديت و فرصت مناسب داشتي اين نكاتم رعايت ميكردي
ممنونم نوشان جون، درست می گی.
من 2 تا راه داشتم که انتخاب کنم راه اول این بود که بیشتر داستان رو با دیالوگ هایی بین فرماندهان بنویسم و در آخر بنویسم که حمله سختی شد و اینقدر کشته شدن و فلان و یا اینکه داستان رو در متن میدان نبرد بنویسم، اینجوری بیشتر شبیه فیلم نامه می شه و خوندنش خیلی سخته
با اینحال احساس کردم که اگر پیچیدگی استراتژی های جنگی و اتفاقات جنگی رو ننویسم یکمی از وزن Honour and Glory داستان کم می شه و من این بخش از ژانر داستان رو خیلی دوست دارم.
از طرفی شوشو بهم نشون داد که حتی در رمان های کلاسیک که می خوان استرانژی های جنگی رو نشون بدن هم نقشه و فلش ها این وظیفه رو انجام می دن و بدون اونها این کار ممکن نیست.
ما کتاب جنگی مونته کاسینو، قلب ارتش ششم، جمهوری ششم فرانسه و مانور پاییزه رو که شوشو داشت نگاه کردیم، همه از نقشه ها و فلش ها استفاده کرده بودن و حتی از نقاشی ها
مثلا کتاب کلاسیک هرکولس از نقاشی هم استفاده کرده یا بعدا نقاشی هایی به شاهنامه ی خودمون اضافه شده
این سه قسمت واقعا سخت بود برای من ولی من از نوشتنش لذت بردم و امیدوارم شما هم زیاد اذیت نشده باشین