۱۱:۱۱ ۱۳۹۸/۵/۲۲
بچه ها سلامممم، خوبین؟
دوستان نویسنده فکر می کنم برای همتون قابل درک باشه که من علاقه زیادی به سرزمین و شخصیت های سرزمینم یعنی ریورزلند دارم. دلیلش هم زمانی هست که صرف خلق این سرزمین و شخصیتها کردم و برام خیلی مهمه که داستان این سرزمین هم با وجود اینکه من دیگه نویسنده ش نیستم زیبا و جذاب پیش بره. خیلی بی پرده بگم که از اینکه ببینم شخصیتهایی که با جزییات زیاد پرورش دادم دیگه جذاب نیستن و به حاشیه رفتن یا با هویت اصلیشون فاصله گرفتن یا صرفا برای جالب شدن داستان سرزمین دیگه ای داره ازشون استفاده میشه منو ناراحت می کنه. من کلیت داستانی که در ذهن داشتم رو برای نوشان گفتم و اون هم با سخاوت پذیرفت که داستان من رو هم در کنار داستان خودش پیش ببره ولی من خیلی خوشحال میشدم اگه میدیدم شما سه تا همتون برای این داستان (ریورزلند) دارید نقش ایفا می کنید.
همه اینا رو گفتم که بگم، مهرنوش جون اگه با حرفهای من موافقی من خیلی خوشحال میشم که توی ایده های جنگی که تو باتجربه هستی بخشهای ریورزلند رو در کنار نوشان عزیز بنویسی. همینطور از بهزاد و شما دوتا دعوت می کنم فقط در صورتی که دوست دارید به داستانهای ریورزلند هم بپردازید و به کلیت داستانی که تا حالا جلو اومده وفادار باشید و ریورزلند رو هم مثل سرزمین خودتون بدونید. من دلم نمیخواد مثلا ریورزلند نقش قهرمان داشته باشه بلکه حتی اگه بازنده هست یا شخصیت هام کشته میشن داستان رو جوری بنویسید که وقتی میخونم حس کنم به زحماتی که برای پرورش این شخصیت یا داستان کشیدم واقفید.
سعی کردم حرف هام رو بی پرده و رک بگم تا کاملا منظورم رو درک کنید. در نهایت از نوشان که خیلی برای این بخش از داستان زحمت کشیده و بقیه شما که شاید در آینده این کار رو انجام بدید متشکرم.