مهرنوش :سلام بچه ها
یک نکته مهم
من در مورد جنگ باسمن ها و نحوه پایان یافتن داستان خیلی فکر کردم.
الان قرارمون اینطوری هست که پیدا شدن آخرین کتیبه باعث برعکس شدن قدرت یا فعال شدن جادوی سیاه می شه و به این دلیل قدرت باسمن ها تو جنگ خیلی زیاد می شه
من راستش هرکاری می کنم نمی تونم با این رویه کنار بیام، به هر جاش نگاه می کنم پر از تناقض هست!
من دلم می خواد با اینکه داستانمون از مجیک استفاده می کنه ولی مجیک روی منطق داستان سایه نندازه!
خوب حالا دلایلم و پیشنهادم رو هم می گم.
اول اینکه اینطوری یعنی اینکه وقتی قدرت 8 کتیبه ضرب در 2 به باسمن ها برسه ما چطوری باید جلوش مقاومت کنیم!؟
دوم اینکه بدون چنین قدرتی برای باسمن ها که ما تازه می تونیم آخرش یکاریش بکنیم، ما می تونیم باسمن ها رو مثل بستنی شکست بدیم! پس اصلا چرا باسمن ها که نمی دونن این نیرو براشون فعال می شه چنین ریسکی کرده باشن!؟
بعدشم اینجوری کلا داستان مجیک می شه درحالی که هیچ کدوممون در مورد اندازه و نحوه این مجیک ایده ای نداریم!
پیشنهاد من اینه که داستان جادوی سیاه رو بیخیال شیم، باسمن ها همینطوری بسیار قدرتمند باشن و ما رو درب و داغون کنن، ما با سختی زیاد بلاخره به آخرین کتیبه که درخاک سیلورپاین هست یه نام کل سوزان(نفت) دسترسی پیدا می کنیم و بازمانده های ما در داستان در آخرین محاصره با استفاده از آتش سوزی های گسترده نفتی راه نجاتی پیدا می کنن
اینجوری منطق داستان بصورت فیزیکال بهتر حفظ می شه و داستان حالت حماسی تری پیدا می کنه و دلایل جنگ و اینچیزها و برابری نیروها هم زیر سوال نمی ره
لطفا نظرتون رو بگید.
مهرنوش جون تا اونجا که حافظه م یاری می کنه ما یه اشاراتی به تاثیر آخرین کتیبه کردیم...اگه مستقیما اشاره نکرده باشیم میشه اینکه تو گفتی رو اجرا کنیم. اما نوشان فکر کنم توی داستانش اینو گفت، یا نگفت؟؟
حالا گذشته از اون مگه قرار نشد ما نابود شیم و شکست بخوریم و کل قدرتهای قاره زیر و رو بشن؟