بهزاد لابی :
مهرنوش :هر کتیبه با کتیبه قبل از خودش شناسایی می شه و آدرسش بدست می آد
تو ذهن من اینبود که به هر حال ما زیر فشار یک نیروی بسیار قوی و منسجم در حال شکست قطعی باشیم و فرماندهان قاره بدنبال راه حل
حالا این راه حل می تونه کتیبه هشتم و آتش سوزی باشه یا نباشه
اگر موضوع اینه که باسمن ها اصلا زیاد هم قوی نیستن که من متوجه نمی شم موضوع آرماگدونی و جنگ جهانی که داستان بر اون استوار شده چه معنی می ده؟
باید خیلی قوی باشن که فداکاری و حماسه توش معنی بده
مثال اغراق شده اون فیلمی که نمی دونم دیدید یا نه که آمریکایی ها داشتن دنبال یه آشوب ساختگی می گشتن یکیشون پیشنهاد داد مثلا کانادا به ما حمله کنه که همه خندیدن و گفتن حمله کانادا به آمریکا که هیچ آشوبی درست نمی کنه!
من فکر نمی کنم که نظر شما هم اینطوری باشه که اسپروس برگرده به قدرت و موناگ هم سرنگون بشه و ما بریم حساب باسمن ها رو مثل موشی که تو تله افتاده برسیم که یهو جادوی سیاه نذاره؟
اینجوری فکر می کنید؟ بخصوص بهزاد؟
مهرنوش راستش من اصلا نمیدونم که قراره چه اتفاقی برای اون دو تا سرزمین بیفته. چون از اولشم فکرم رو درگیرش نکرده بودم، ترجیح میدم خودشون هر سناریویی که دارن پیش ببرن، فقط نتیجه اونکه این دو تا کشور توی تیم اکسیموس و دزرتلند میجنگن، یا توی تیم باسمن یا حالت سومی فکر میکنم که باید مشخص بشه قبل از اینکه در مورد پایان داستان کامل توافق کنیم.
خوب توی پیام قبلی گفتم که، قرار بود جادوی سیاه واقعا روی فصل آخر تاثیرگذار باشه و قدرت باسمن ها رو از این چیزی که هست حالا نه دو برابر ولی بیشتر کنه. از طرفی قرار بود که ما هم مشکلاتی داشته باشیم. من فکر نمیکنم که الان مثلا در حالی که ما داریم در مورد جنگ توی وگامانس مذاکره میکنیم، خیلی تابلو باشه که حتی اگه ریورزلند و سیلورپاین بیان سمت ما، بازم میبازیم چه برسه که نیان! یعنی ما همین الانم امیدی داریم.
خلاصه باید ببینیم چطوری قشنگ تر و منطقی تره. شاید بتونیم استراتژی ها و فکرهایی اضافه کنیم که اینطور نباشه که همه رشادت های ما منجر به شکست بشه ولی یه آتش عظیم بیاد و همه دشمن های ما رو نابود کنه. درسته که نفت جادویی نیست اما نفت تو اون زمان همینقدر که میگم جادوییه. انگار یه اژدهای خیلی خیلی بزرگ با آتش مهارنشدنی میاد و ما رو نجات میده.
من فکر میکنم که جادوی سیاه رو میتونیم محدود کنیم یا اگه نوشان تایید کنه که به کلیت داستان نوشته شده لطمه نمیزنه حتی نادیده بگیریم، از طرفی هم چالش پیدا کردن کتیبه ها رو هم زیاد کنیم. بعد بدونیم 4 اقلیم چه نقشی توی جنگ دارن و دست آخر در مورد پایان جذاب تر به کمک گل سوزان و چیزهای دیگه فکر کنیم.
حالا این وسط هم یه عملیات انتحاری شیروزی میریم، جادوگرا یه کارایی میکنن، ولی خوب هم فکرها هم رشادت ها باید حماسه ها رو بسازن تا قشنگ تر و منسجم تر بشه.
در عین حال هر اقلیمی هم که امضای خودش رو داره برای پایان شخصیش.
بهزاد خان من درک می کنم که ما چون در حال نوشتن ایده های خودمون هستیم نتونیم به سرعت منظورمون رو منتقل کنیم
منظور من این نیست که هر کار و رشادتی که می کنیم شکست می خوره و بعد گل سوزان ما رو نجات می ده
این موضوع خودش منشا رشادت ها و فداکاری ها می تونه باشه
البته گفتم که حالا گل سوزان نه بلاخره هر چیزی که ما رو از مخمصه نجات می ده
ولی توضیحات تو یجوری هست که انگار همچین مخمصه ای هم در کار نیست!
من اینجاش رو متوجه نمی شم که اگر باسمن ها به اندازه کافی قوی نیستن پس موضوع چی می تونه باشه؟
در مورد رفتار 3 پادشاه و ملکه هم خوب توضیح من اینه که این ها هنوز از میزان قدرت و آمادگی ارتش باسمن و متحدینش و از سلاح ها و تاکتیک های جدیدشون بی اطلاع هستند وبزودی غافلگیر می شن