خانه
608K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۵:۰۰   ۱۳۹۸/۶/۹
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام بچه ها
    یک نکته مهم
    من در مورد جنگ باسمن ها و نحوه پایان یافتن داستان خیلی فکر کردم.
    الان قرارمون اینطوری هست که پیدا شدن آخرین کتیبه باعث برعکس شدن قدرت یا فعال شدن جادوی سیاه می شه و به این دلیل قدرت باسمن ها تو جنگ خیلی زیاد می شه
    من راستش هرکاری می کنم نمی تونم با این رویه کنار بیام، به هر جاش نگاه می کنم پر از تناقض هست!
    من دلم می خواد با اینکه داستانمون از مجیک استفاده می کنه ولی مجیک روی منطق داستان سایه نندازه!
    خوب حالا دلایلم و پیشنهادم رو هم می گم.
    اول اینکه اینطوری یعنی اینکه وقتی قدرت 8 کتیبه ضرب در 2 به باسمن ها برسه ما چطوری باید جلوش مقاومت کنیم!؟
    دوم اینکه بدون چنین قدرتی برای باسمن ها که ما تازه می تونیم آخرش یکاریش بکنیم، ما می تونیم باسمن ها رو مثل بستنی شکست بدیم! پس اصلا چرا باسمن ها که نمی دونن این نیرو براشون فعال می شه چنین ریسکی کرده باشن!؟
    بعدشم اینجوری کلا داستان مجیک می شه درحالی که هیچ کدوممون در مورد اندازه و نحوه این مجیک ایده ای نداریم!
    پیشنهاد من اینه که داستان جادوی سیاه رو بیخیال شیم، باسمن ها همینطوری بسیار قدرتمند باشن و ما رو درب و داغون کنن، ما با سختی زیاد بلاخره به آخرین کتیبه که درخاک سیلورپاین هست یه نام کل سوزان(نفت) دسترسی پیدا می کنیم و بازمانده های ما در داستان در آخرین محاصره با استفاده از آتش سوزی های گسترده نفتی راه نجاتی پیدا می کنن
    اینجوری منطق داستان بصورت فیزیکال بهتر حفظ می شه و داستان حالت حماسی تری پیدا می کنه و دلایل جنگ و اینچیزها و برابری نیروها هم زیر سوال نمی ره
    لطفا نظرتون رو بگید.
  • ۱۵:۲۰   ۱۳۹۸/۶/۹
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    مهرنوش :سلام بچه ها
    یک نکته مهم
    من در مورد جنگ باسمن ها و نحوه پایان یافتن داستان خیلی فکر کردم.
    الان قرارمون اینطوری هست که پیدا شدن آخرین کتیبه باعث برعکس شدن قدرت یا فعال شدن جادوی سیاه می شه و به این دلیل قدرت باسمن ها تو جنگ خیلی زیاد می شه
    من راستش هرکاری می کنم نمی تونم با این رویه کنار بیام، به هر جاش نگاه می کنم پر از تناقض هست!
    من دلم می خواد با اینکه داستانمون از مجیک استفاده می کنه ولی مجیک روی منطق داستان سایه نندازه!
    خوب حالا دلایلم و پیشنهادم رو هم می گم.
    اول اینکه اینطوری یعنی اینکه وقتی قدرت 8 کتیبه ضرب در 2 به باسمن ها برسه ما چطوری باید جلوش مقاومت کنیم!؟
    دوم اینکه بدون چنین قدرتی برای باسمن ها که ما تازه می تونیم آخرش یکاریش بکنیم، ما می تونیم باسمن ها رو مثل بستنی شکست بدیم! پس اصلا چرا باسمن ها که نمی دونن این نیرو براشون فعال می شه چنین ریسکی کرده باشن!؟
    بعدشم اینجوری کلا داستان مجیک می شه درحالی که هیچ کدوممون در مورد اندازه و نحوه این مجیک ایده ای نداریم!
    پیشنهاد من اینه که داستان جادوی سیاه رو بیخیال شیم، باسمن ها همینطوری بسیار قدرتمند باشن و ما رو درب و داغون کنن، ما با سختی زیاد بلاخره به آخرین کتیبه که درخاک سیلورپاین هست یه نام کل سوزان(نفت) دسترسی پیدا می کنیم و بازمانده های ما در داستان در آخرین محاصره با استفاده از آتش سوزی های گسترده نفتی راه نجاتی پیدا می کنن
    اینجوری منطق داستان بصورت فیزیکال بهتر حفظ می شه و داستان حالت حماسی تری پیدا می کنه و دلایل جنگ و اینچیزها و برابری نیروها هم زیر سوال نمی ره
    لطفا نظرتون رو بگید.

    مهرنوش جون تا اونجا که حافظه م یاری می کنه ما یه اشاراتی به تاثیر آخرین کتیبه کردیم...اگه مستقیما اشاره نکرده باشیم میشه اینکه تو گفتی رو اجرا کنیم. اما نوشان فکر کنم توی داستانش اینو گفت، یا نگفت؟؟25 

    حالا گذشته از اون مگه قرار نشد ما نابود شیم و شکست بخوریم و کل قدرتهای قاره زیر و رو بشن؟

  • ۱۵:۴۰   ۱۳۹۸/۶/۹
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فرک (Ferak) :
    مهرنوش :سلام بچه ها
    یک نکته مهم
    من در مورد جنگ باسمن ها و نحوه پایان یافتن داستان خیلی فکر کردم.
    الان قرارمون اینطوری هست که پیدا شدن آخرین کتیبه باعث برعکس شدن قدرت یا فعال شدن جادوی سیاه می شه و به این دلیل قدرت باسمن ها تو جنگ خیلی زیاد می شه
    من راستش هرکاری می کنم نمی تونم با این رویه کنار بیام، به هر جاش نگاه می کنم پر از تناقض هست!
    من دلم می خواد با اینکه داستانمون از مجیک استفاده می کنه ولی مجیک روی منطق داستان سایه نندازه!
    خوب حالا دلایلم و پیشنهادم رو هم می گم.
    اول اینکه اینطوری یعنی اینکه وقتی قدرت 8 کتیبه ضرب در 2 به باسمن ها برسه ما چطوری باید جلوش مقاومت کنیم!؟
    دوم اینکه بدون چنین قدرتی برای باسمن ها که ما تازه می تونیم آخرش یکاریش بکنیم، ما می تونیم باسمن ها رو مثل بستنی شکست بدیم! پس اصلا چرا باسمن ها که نمی دونن این نیرو براشون فعال می شه چنین ریسکی کرده باشن!؟
    بعدشم اینجوری کلا داستان مجیک می شه درحالی که هیچ کدوممون در مورد اندازه و نحوه این مجیک ایده ای نداریم!
    پیشنهاد من اینه که داستان جادوی سیاه رو بیخیال شیم، باسمن ها همینطوری بسیار قدرتمند باشن و ما رو درب و داغون کنن، ما با سختی زیاد بلاخره به آخرین کتیبه که درخاک سیلورپاین هست یه نام کل سوزان(نفت) دسترسی پیدا می کنیم و بازمانده های ما در داستان در آخرین محاصره با استفاده از آتش سوزی های گسترده نفتی راه نجاتی پیدا می کنن
    اینجوری منطق داستان بصورت فیزیکال بهتر حفظ می شه و داستان حالت حماسی تری پیدا می کنه و دلایل جنگ و اینچیزها و برابری نیروها هم زیر سوال نمی ره
    لطفا نظرتون رو بگید.

    مهرنوش جون تا اونجا که حافظه م یاری می کنه ما یه اشاراتی به تاثیر آخرین کتیبه کردیم...اگه مستقیما اشاره نکرده باشیم میشه اینکه تو گفتی رو اجرا کنیم. اما نوشان فکر کنم توی داستانش اینو گفت، یا نگفت؟؟25 

    حالا گذشته از اون مگه قرار نشد ما نابود شیم و شکست بخوریم و کل قدرتهای قاره زیر و رو بشن؟

    نه تو داستان به این چیزها تابحال اشاره ای نشده

    چرا ما نابود می شیم ولی با رویه منطقی که باسمن ها سالها براش برنامه ریزی کردن نه یا جادوی سیاه که اصلا روحشون هم خبر نداره!

  • ۱۷:۲۵   ۱۳۹۸/۶/۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش من تو داستانم تا حالا بارها براي اين مجيك سياه نهايي زمينه سازي كردم اگه بخوايم حذفش كنيم داستان من يه كم بي محتوا ميشه از ماجراي ناجي بودن بگير تا تلاش براي پيدا نشدن كتيبه ها
    بارها اشاره كردم كه اگه كتيبه ها همش پيدا بشه اوضاع خيلي بيريخت ميشه
    به نظر من به جاي بي خيال شدن كل ماجرا بهتره سوراخ سنبه هاشو پيدا كنيم و برطرف كنيم. تا اونجايي كه يادم مياد از اولم قرار نبود مجيك اونقدر زياد بشه كه منطق از بين بره من به اين اصل پايبندم مثلا يهو نيايم يه جادوي خفن بياريم وسط الكي دشمنو شكست بديم ولي وجود يه حداقل مجيكي داستانو به نطرم جذاب ميكنه
  • ۱۷:۳۰   ۱۳۹۸/۶/۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    حالا من دلايلم براي ايراداتي كه مطرح كردي رو ميگم تا بيشتر با هم همفكري كنيم و به يه راه خل برسيم
    اول اينكه به نظر من باسمن ها قوي ان و بر همين اساسم حمله كردن حالا اين جادوي سياه قري ترشون ميكنه و ما هم ميتونيم يه ايده براي اينكه جلوشون مقاومت كنيم پيدا كنيم بالاخره اينا تعدادشون بيشتر ابزارشون بيشتر ولي لزوما باهوشتر نيستن و كتيبه ها باهوشترشون نميكنه با كلك ميشه مقابله كرد و يا اينكه يه طرحي هم داشته باشيم براي خنثي كردن قدرت كتيبه ها براي هر دو طرف و يا يه ايده ديگه اينكه كتيبه ها هم براي ما عمل كنه عم براي اونا
  • leftPublish
  • ۱۷:۳۳   ۱۳۹۸/۶/۹
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    بالاخره مخلص كلام
    من ترجيح ميدم اول سوراخ سنبه ها رو برطرف كنيم
    هرچند اگه همه موافق طرحي باشيد من مخالفت نميكنم ولي داستان من بي محتوا نشه بهتره
  • ۰۸:۴۴   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    راستی من دیشب داشتم با خودم می اندیشیدم
    من راجع به اینکه دقیقا بعد از پیدا شدن کتیبه ها چی میشه چیزی نگفتم فقط به اینکه خر تو خر میشه اشاره کردم یعنی میشه از حجم خر تو خری کم کرد اگه خواستید
  • ۰۹:۲۴   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    سلام به همگی
    بچه ها من فکر می کنم وقتی توی قسمتهای مختلف داستان اشاره شده که بعد از استفاده از آخرین کتیبه اتفاق "خاصی" قراره بیفته فارغ از اینکه نویسنده اون بخش کی بوده، اگه در ادامه داستان هیچ اتفاق خاصی نیفته (بعد از قرار گیری آخرین کتیبه در جایگاه خودش) به کل داستان صدمه میخوره چون قرار نیست به داستان قسمت به قسمت نگاه کنیم و تهش همه اینا یک قصه هست. پس باید یه اتفاق خاصی بیفته ولی چون اون اتفاق رو دقیقا مشخص نکردیم میشه روی اون مانور داد.
    من فکر می کنم دو راه حل پیش رو هست
    1- مدیریت کردن اون اتفاق خاص به طوریکه منطق داستان رعایت بشه
    2- جلوگیری از پیدا شدن کتیبه آخر و روی ندادن اون اتفاق خاص
  • ۰۹:۴۴   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    این رو هم اضافه کنم که تجربه به من نشون داد توی داستانای طولانی مثل همین داستان، خوبه که کلیت سناریو مشخص باشه ولی وقتی وارد جزییات در اتفاقاتی که مربوط به آینده دور هست میشیم برای خودمون دردسر درست می کنیم و گاهی نمی تونیم به توافقات متعهد بمونیم. چون جالبیه داستان اینه که خیلی از ماجراها همون لحظه نوشتن شکل بگیره و این نویسنده رو هم سر حال میاره.
  • ۱۱:۰۹   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    ایده پیدا نشدن کتیبه اخرم جالبه
    راستی توجه کردین اسم فصل سه آخرین کتیبه بود؟
  • leftPublish
  • ۱۲:۲۰   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    فراز
    کاربر فعال|12 |267 پست
    سلام وقت بخیر .عذرخواهی میکنم من تازه تاپیکتون پیدا کردم لطفا رهانماییم کنید که چطوری داستان هاتون میتونم بخونم ممنون
  • ۱۲:۴۳   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فراز :سلام وقت بخیر .عذرخواهی میکنم من تازه تاپیکتون پیدا کردم لطفا رهانماییم کنید که چطوری داستان هاتون میتونم بخونم ممنون

    سلام فراز جان 

    این یک داستان آماتوری هست که نوشتنش 2 سال شده تا حالا

    اگر حوصله داشتی باید از فصل اول بخونی

    اینم آدرسش هست:

    https://www.zibakade.com/Topics/بقیه-داستانو-بنویس--TP22070-IX83/

  • ۱۲:۴۶   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش :
    فراز :سلام وقت بخیر .عذرخواهی میکنم من تازه تاپیکتون پیدا کردم لطفا رهانماییم کنید که چطوری داستان هاتون میتونم بخونم ممنون

    سلام فراز جان 

    این یک داستان آماتوری هست که نوشتنش 2 سال شده تا حالا

    اگر حوصله داشتی باید از فصل اول بخونی

    اینم آدرسش هست:

    https://www.zibakade.com/Topics/بقیه-داستانو-بنویس--TP22070-IX83/

    مهرنوش جون منتظر نظرت هستم

  • ۱۲:۴۷   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    نوشان :ایده پیدا نشدن کتیبه اخرم جالبه
    راستی توجه کردین اسم فصل سه آخرین کتیبه بود؟

    سلام نوشان جون

    ما اولویت اصلی خودمون می دونیم که داستان کسی رو خراب نکنیم، ولی از اونجایی که تا حالا 3 اقلیم دیگه اصولا به اسرار کتیبه ها واقف نبودن چطوری به اتفاقات بعد از پیدا شدن آخرین کتیبه اشاره کردی؟

    من که هر چی فکر می کنم یادم نمی یاد، احتمال می دم که ما تو همین کافه به اون اشاره کرده باشیم و در داستان اینطور نباشه

    اگر اشاره کردی لطفا بگو کجاست که بخونم و برای در نظر گرفتن اون اشاره پیشنهادم رو عوض کنم.

    مرسی.

    در کل اینه که آخرین کتیبه که کتیبه گل سوزان هست و برخلاف 7 کتیبه دیگه افکتش درصدی و انتزاعی نیست و افکت ویژوالی داره رو می تونیم خیلی حماسی و باحال و نجات دهنده بنویسیم تا اینکه بدبخت کننده!

  • ۱۳:۰۵   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    گشتنش یه کم زمانبره بزار من الان وقتمو بزارم رو انتشار قسمت خودم بعد میگردم جاهیی که به داستان کتیبه ها پرداختم و پیدا میکنم
    به طور کلی میگم
    اول قرار بود یه قدرت خفن و رعب انگیز برای باسمن ها پیدا کنیم به همین خاطر گفتیم کتیبه ها که پیدا بشه به نفعشون تموم بشه من برای معنی دارتر کردن این ماجرا نوشتم که جادوگرای سازنده کتیبه برای اینکه هر وقت کتیبه ها پیدا شد یه نیروی مخالفی روبه روی یابنده وجود داشته باشه، اومدن این کتیبه ها رو یه جوری طلسم کردن
    ولی نگفتم اون طلسمه چیه فقط نوشتم بعد از پیدا شدن آخرین کتیبه اتفاق ترسناکی میوفته
    اینو آداکس بعد از سفر به باسمن ها فهمید
    اسپروسم از نوشته های سویر فهمید
    در کل قرارمون این بود که همه کتیبه ها پیدا بشه بعد فصل چهار شروع بشه نه اینکه آخرین کتیبه بمونه برای آخر داستان
    حالا هم غیر ممکن نیست تغییر ایده فقط من باید برم بگردم نوشته هامو پیدا کنم
  • ۱۳:۱۱   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست

    سلام بچه ها
    من فکر میکنم که اول نوشان و مهرنوش باید مسئله مربوط به اینکه داستانمون با تغییر جادوی آخرین کتیبه صدمه میخوره یا نه رو بررسی کنن بعد وارد جزییات بشیم.
    پس من فعلا نظر مشخص موافق یا مخالف نمیدم و چالش ها رو مطرح میکنم که همزمان به اینا هم بپردازیم.

    اول اینکه من توی ذهنم اینطور نبود که باسمن ها و متحداشون زورشون از ما 4 اقلیم روی هم و متحد اکسیموس بیشتره. حتی تو همین شرایط جنگی. یعنی اگه شرایط صلح بود و ما 4 تا متحد میشدیم که حتما میتونستیم باسمن ها رو بخوریم. اصلا تصویر اینچنین اقتداری براشون نساختیم که باید درست بشه. همین الانم فرمانده ها با اینکه اوضاع خیلی پیچیده ست همچین تصویری ندارن که اگه اونا جادو نداشته باشن دقیقا چی میشه.

    دوم اینکه در مورد جادوی سیاه و دو برابر شدن قدرت اونا و چیزای دیگه که اصلا توی داستان صحبتی نشده، اگر قرار شد جادوی سیاه بمونه، میشه هر جوری که دوست داشتیم تعریفش کنیم.

    سوم اینکه ما میخوایم روی یه پایان توافق کنیم در حالی که دستکم من در مورد اینکه دو قسمت دیگه میخواد چی بشه هم هیچی نمیدونم. اصلا نمیدونم قضیه موناگ و ریورزلند جایی بسته شده و مشخصه میخواد چی بشه؟ ریورزلند قراره تو کدوم جبهه بجنگه؟ سیلورپاین قراره تو کدوم جبهه بجنگه؟ آکوییلا میره کامل توی تیم باسمن ها؟ یا کودتا پیروز میشه یا ...؟
    همه اینا روی اینکه جنگ چطوری پیش میره خیلی بیشتر تاثیر داره تا قدرت جادوی سیاه یا احیانا جادوی کتیبه گل سوزان.

    در مورد آخر هم من فکر میکنم حالا که بیش از دو سال هست که داستان رو کنار هم نوشتیم، حتما باید پایانش رو جوری در نظر بگیریم که واقعا از دید همه حماسی و جذاب باشه و وقتی به یاد این داستان میفتیم از چنین پایانی لذت ببریم. من فکر میکنم هیچ کدوم از ایده ها الان اون کشش رو ندارن. چه گشتن دنبال یه کتیبه ای که تا این لحظه اصلا جمله ای در مورد خیلی خاص بودنش گفته نشده، چه جادوی سیاه که نمیدونیم قراره چطور از پسش بر اومد.
    البته حضور مرغ دانا و شیروز رو هم باید منطقی کنیم که توی قسمت های آخر قراره ازشون استفاده بشه.
    و البته مشخصه که هر اقلیمی برای خودش یه پایان شخصی هم کنار گذاشته، اما لازم نیست که این پایان شخصی حتما پایان کلی رو تحت تاثیر قرار بده.

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۱۰/۶/۱۳۹۸   ۱۳:۱۱
  • ۱۳:۱۵   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    نوشان انگار تا دقیقا آدرس ندی، مهرنوش راضی نمیشه.
    از اونجا که بحث الان حالت نظرسنجی و همفکری داره بگم که من خودم دوست ندارم پایان داستان با جادوی کتیبه باشه و دلم میخواد به روابط انسانی و قوانین حاکم بر دنیا مربوط باشه مثلا توی گیم او ترونز دیدیم کسی سری رو به ناحق با یک شمشیر زد و به ناحق سرش زده شده(مثالهای دقیق نزنید خطر اسپویل شدن نوشان). من از این نوع اشارات خوشم میاد وهمیشه توی داستان خودمون از اینجور اتفاقات و منطق خوشم اومده. الانم دلم میخواد پایان داستان ما یک قانون طبیعی رو اثبات کنه. یعنی توی ماجراهای پیش رو یک همچین معانی مستتِر باشه. مثلا یکی از پایان های جالب قابل تصور برای من جلوگیری از نصب اخرین کتیبه توسط اسپروس که سمبل نیکی الان میتونه باشه توی داستان و دیگه معصوم هم نیست و گرگ بارون دیده شده، در کنار این، اتحاد همه دشمنهای دیروز و با ایجاد یک هدف مشترک (حتی کولیز ها ، تایگسترها، جادوی مردان بی سرزمین و هر کسی توی قاره نوین هست) تلاش کنن و به زحمت یا به پایان با پیروزی برسن یا در حال تلاش و هاله ای از ابهام داستان تموم شه.
    این بود نظر من

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۱۰/۶/۱۳۹۸   ۱۳:۲۳
  • ۱۳:۲۵   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فرک (Ferak) :نوشان انگار تا دقیقا آدرس ندی، مهرنوش راضی نمیشه.
    از اونجا که بحث الان حالت نظرسنجی و همفکری داره بگم که من خودم دوست ندارم پایان داستان با جادوی کتیبه باشه و دلم میخواد به روابط انسانی و قوانین حاکم بر دنیا باشه مثلا توی گیم او ترون دیدیم کسی سری رو به ناحق با یک شمشیر زد و به ناحق سرش زده شده(مثالهای دقیق نزنید خطر اسپویل شدن نوشان). من از این نوع اشارات خوشم میاد وهمیشه توی داستان خودمون از اینجور اتفاقات و منطق خوشم اومده. الانم دلم میخواد پایان داستان ما یک قانون طبیعی رو اثبات کنه. یعنی توی ماجراهای پیش رو یک معانی مستتِر باشه. مثلا یکی از پایان های جالب قابل تصور برای من جلوگیری از نصب اخرین کتیبه توسط اسپروس که سمبل نیکی الان میتونه باشه توی داستان و دیگه معصوم هم نیست و گرگ بارون دیده شده، در کنار این اتحاد همه دشمنهای دیروز و ایجاد یک هدف مشترک (حتی کولیز ها ، تایگسترها، جادوی مردان بی سرزمین و هر کسی توی قاره نوین هست) تلاش کنن و به زحمت یا به پایان با پیروزی برسن یا در حال تلاش و هاله ای از ابهام داستان تموم شه.
    این بود نظر من

    فرک جون اتفاقا اصلا موضوع راضی شدن و نشدن نیست، لطفا اینطوری برداشت نکن! 

    من دارم سعی می کنم که داستانمون زیباتر و باورپذیر تر و جالب تر بشه و اصلا تصمیم ندارم روی یک ایده یا موضوع پافشاری کنم، چیزی که من می گم اینه که اگر بدونیم دقیقا چه اشاره ای کردیم بهتر می تونیم ذهنمون رو باهاش تطبیق بدیم و هندلش کنیم.

    من بر خلاف آقا بهزاد فکر می کنم که دونستم کلیات آخر داستان به همگرایی و انسجام نوشته ها کمک می کنه و حتی روی پایان شخصی هر یک از نویسنده ها تاثیر می ذاره

    منظورم این نیست که همه جزییات رو مشخص  کنیم ولی اینکه بدونیم در آخر آتش بزرگ ما رو از یک محاصره سخت نجات می ده یا جادویی میاد و جادوی سیاه رو بی اثر می کنه یا هزار تا ایده ی دیگه می تونه یک همگرایی بین همه ی نویسنده ها ایجاد کنه و از نتاقضات جلوگیری کنه

    من پافشاری اصلیم اینه که پایان داستان زیبا و حماسی باشه و حضور جادو ها منطق داستان رو تحت تاثیر قرار نده، فقط همین و در مورد جزییات تابع نظر جمعی و خوشحالی همه ی نویسنده ها هستم.

  • ۱۳:۲۸   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فرک (Ferak) :

    نوشان انگار تا دقیقا آدرس ندی، مهرنوش راضی نمیشه.
    از اونجا که بحث الان حالت نظرسنجی و همفکری داره بگم که من خودم دوست ندارم پایان داستان با جادوی کتیبه باشه و دلم میخواد به روابط انسانی و قوانین حاکم بر دنیا مربوط باشه مثلا توی گیم او ترونز دیدیم کسی سری رو به ناحق با یک شمشیر زد و به ناحق سرش زده شده(مثالهای دقیق نزنید خطر اسپویل شدن نوشان). من از این نوع اشارات خوشم میاد وهمیشه توی داستان خودمون از اینجور اتفاقات و منطق خوشم اومده. الانم دلم میخواد پایان داستان ما یک قانون طبیعی رو اثبات کنه. یعنی توی ماجراهای پیش رو یک همچین معانی مستتِر باشه. مثلا یکی از پایان های جالب قابل تصور برای من جلوگیری از نصب اخرین کتیبه توسط اسپروس که سمبل نیکی الان میتونه باشه توی داستان و دیگه معصوم هم نیست و گرگ بارون دیده شده، در کنار این، اتحاد همه دشمنهای دیروز و با ایجاد یک هدف مشترک (حتی کولیز ها ، تایگسترها، جادوی مردان بی سرزمین و هر کسی توی قاره نوین هست) تلاش کنن و به زحمت یا به پایان با پیروزی برسن یا در حال تلاش و هاله ای از ابهام داستان تموم شه.
    این بود نظر من

    فرک جون باز هم نظر شخصی من این بوده که داستان رو بیش از حد شیرین و عاقبت به خیر تموم نکنیم یعنی به زبون خودمون هندی نشه یهو 10

  • ۱۳:۳۳   ۱۳۹۸/۶/۱۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    در کل من از بکار گیری جادو ها بعنوان ابزاری که در دنیای حقیقی قابل رویارویی با توان انسانی باشه موافقم، مثلا در گیم او ترونز حضور اژدها مجیک بود ولی هیچ وقت باعث پیروزی مطلق نبود و انسانها می تونستن یکجوری به تعادل بکشوننش
    و بدون اون هم می شد داستان جلو بره، من با این رویه موافقم ولی اینکه جادوی سیاه بیاد و ما با شیروز و مرغ دانا خنثی کنیم که دیگه می شه انسانها تو حاشیه و جادوها بیوفتن به جون هم، اصلا موافق نیستم.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۱۰/۶/۱۳۹۸   ۱۳:۳۴
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان