کیا با خانواده ی همسرشون مشکل دارن

آره درست میگی واقعاً تشخیصشون سخته
اما سعی کن اعتماد ب نفستو بالا ببری ک نیاز نباشه ب انتقادها و نظرات بقیه هم توجه کنی

سلام دوستان لطفا به سایت منم سر بزنید خوشحال میشم
آدرس: http://www.pandtozinelectric.com/

رفتی سارا جان

نه باران جون هستم اره نباید بهشون توجه کرد ولی بعضی وقتا نمیشه بعضی وقتا خیلی لجم در میاد

خوب ادم دوست ودشمنشو میشناسه دیگه..
اما من انقدراعتماد بنفسم بالاس که باز کارخودمو میکنم شاید جلوی طرف یه جور وامود کنم که حرفشوفبول کردم اما بعدا جلوش باز همون کارو میکنم که فک نکنه خیلی قبولش دارم

همینطوری دوست خوبم خیلی خوبه
اعتماد به نفس بالا بهترین چیزه چون ب نظرم آدمو قوی میکنه

خانواده همسرمنکه بمن میگن این داداش ما از همشون زن ذلیل تره!!!!یعنی شوهر من

ی کم بهمون یاد بده صورتی جونم
ماشالله ب اینهمه سیاست
مگه چند سالته؟؟؟

سلام دوستان

منم ی سوال دارم یعنی یه مشکل .کسی میتونه کمکم کنه؟

بگو عزیزم
اگه بتونیم خوشحال میشیم

خوانواده شوهرم هر کاری دارین حتی واسه کوچکترین کاراشون زنگ میزنن به شوهر من البته در مورد مادر شوهرم اینا خیلی ناراحت نیستم چون سنی ازشون گذشته اما خواهر شوهرم هم همین کارو میکنه و واقعا بعضی وقتا کلافم میکنن به نظر شما چیکار کنم ضمن اینکه شوهرمم هم پایه شونه

یعنی چی؟
هر کاری رو با شوهرت مشورت میکنن یا میگن عملاً واسشون انجام بده... پدر شوهرت زندست.... خواهر شوهرت ازدواج کرده

بهترین سیاست اینه که با همسرامون دوس باشیم وبراش درد دل کنیم وپیش دیگران حسابی تحویلش بگیریم
وهمیشه قبل انتقاد از خانوادس این جمله روبگیم:عزیم توکه میدونی خانواده تو مثل خانواده خودمن ومن هیچ فرقی بینشون نمیذارم امـــــــــــــــــــــا...................
این نقطه چینا یعنی آخی دلم خنک شد
28 ساله از تهران

خواهر شوهرم ازدواج کرده بود اما طلاق گرفته پدر شوهرم هم زنده است . و میخان که کاراشونو شوهرم انجام بده بعضی وقتا فکر میکنم عمدا اینکارو میکنن

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدا جونم 

تو چه دختر کامل و باسیاستی هستی شیطون... ماشالله 

تو پا تو سن بزاری چی میشی

ممکنه چون پدرشوهرت مسنه و شوهرش هم جدا شده و ی جورایی کسی نیست کاراشو بکنه میخواد ک شوهرت در کنارش باشه تا ی جورایی ازش حمایت کنه ه ه ه

وااااااااااااااای منم با شماها هم دلم
منم باهاشون درگیرم
صبح تا شب تو سر من هستن و یا زنگ میزنن پاشین بیاین خونمون و...
وقتی هم ک میریم عصبیمون میکنن
مادرشوهرم همش فک و فامیلاشو مهمون میکنه خونه ی ماااااااااااااااااااااااااااااااااااا
من یک روز آرامش ندارم از دستشون
از ما کلید گرفتن ک اگه ی موقع من خونه نبودم و مثلاً رفته بودم خریدی جایی خودشون بیان توووووووووووووووو

یکبار خونه نبودم و رفته بودم باران رو مهد ثبت نام کنم و سرمم درد میکرد خیلیییییییییییییییییییییییییییی، اومدم خونه یهو دیدم از خونه صدا میاد و اینا... اول فکر کردم شوشو اومده بعد دیدم وااااااای چند تا از فک و فامیلای مادرشوهرم با مادرشوهرم ساعت 10 صبح ریختن خونمون، ک چی؟ دورهمی داشته و پدرشوهرمینا خونه بودن واسه اینکه دوستاش اذیت نشن اومده اونجااااااااااااااااااااااااا... من تا 3روز داشتم خونه تمیز میکردم و ظرف میشستم
من با اون صورت پف کرده و خواب آلود و آرایش نکرده و لباسای ساده آبروم رفت، خونه هم شانس آورده بودم تمیز بود

وااااااااااااااااااااااااااای باران چی بگم تو چقدر درگیری باهاشون