من که درست میکردم، شب و روز هم توش بودم، یادش بخیر...
این یه گوشه خونشون این شکلیه ما تمام خونمون این شکلی میشد
همیشه مامانم دعوام میکرد میگفت مهد کودک راه انداختی آخه تمام دوستام رو هم میاوردم مجتمع مسکونی میساختیم