۱۹:۰۵ ۱۳۹۲/۱۲/۱۷
افرادی که می خوان با کار الناز گلرخ میکاپ آرتیست آشنا بشن حتما مطلب من رو بخونن. هرچند که به خاطر خاطره بدی که روز عروسیم برام گذاشت ازش ناراحتم و نمی بخشمش اما سعی می کنم که اینجا صادقانه نظر بدم.
ماجرا از اونجایی شروع شد که من هم مثل خیلی از عروس های دیگه کار های الناز گلرخ رو در اینترنت دیدم و خیلی خوشم اومد واسه همین رفتم تا از نزدیک با کارش آشنا بشم. دختر بسیار زیبا و خوش برخوردی بود. کار های آلبومش هم قشنگ و شیک اما خوب همگی مدل بودن واسه همین یه روز رفتم و عروسش رو هم دیدم اما عروسش به خوبی آلبومش نبود اما خوب بد هم نبود. به خصوص وقتی عکس قبل از آرایشش رو دیدم حس کردم شاید بیشتر از این هم نمی تونسته کاری کنه. این شد که تصمیم گرفتم کارش رو رو خودم امتحان کنم. برای مراسم عقدم که در محضر برگزار می شد و بعدش هم یک شام با حضور 30 نفر مهمون تصمیم گرفتم برم پیش الناز. از سبک آرایشم راضی بودم اما از ماندگاریش اصلا و ابدا. با وجود این که ساعت 14 آرایشم رو انجام داده بود و هیچ فعالیت خاصی هم نداشتم اوایل شب صورتم برق افتاد و رژ لب و رژ گونم هم نصفه نیمه پاک شد. ضمن این که قرار بود من رو ساعت 14 آماده کنه ولی تازه ساعت 14 کارش رو شروع کرد و من از 16 گذشته بود که آماده شدم واسه همین به آتلیه نرسیدم و مستقیم رفتم محضر.بعد از عقد مادر شوهرم گفتن که دیگه با این آرایشگر نگیر چون هم دیر حاضر شدی هم خوب نبودی، گفت همه گفتن که مهسا خودش بهتر از روز عقدشه.(البته من خودم از سبک آرایشم راضی بودم ولی واقعا ماندگار نبود). این شد که رفتم و کارچند تا از آرایشگر های معروف مثل مریم دربندی،مریم یکتا، مریم رهنما، و ... رو دیدم اما سبک کارشون با سلیقه من جور در نمیومد واسه همین علی رغم مخالفت مادر همسرم تصمیم گرفتم که با الناز صحبت کنم و مشکلات آرایش عقدم رو باهاش مطرح کنم. مثل همیشه خوش برخورد بود و گفت که مطمئن باش آرایش عروس فرق داره و از موادی استفاده می کنیم که ماندگارتر هست و رژ لب هم بهت می دم که ببری و روز بعدش بیاری. من هم بهش اعتماد کردم و قرارداد بستم. پریروز مراسم عروسیم بود.صبح رفتم پیشش. یه عروس دیگه هم داشت. کارش رو انجام داد و نوبت به من رسید. من مشکلات آرایش قبلیم تو ذهنم بود و حرف های مادر همسرم که گفته بود با الناز نگیرم . می ترسیدم دوباره مثل قبل شه و من آبروم بره واسه همین در طول آرایش چندین بار با خوش رویی و بدون این که بهش بی احترامی کنم مواردی رو که ازش می ترسیدم بهش یادآوری کردم اما فکر کنم بهش بر خورد یا شاید هم اون روز الناز خانم از دنده چپ بلند شده بود، از صحبت هاش با همکاراش متوجه شدم که شب قبل هم فقط 2،3 ساعت خوابیده . خیلی خسته هست. وقتی رژ لبم رو زد و خودم رو تو آینه دیدم متوجه شدم این دقیقا همون رنگیه که برای عقدم زده بود و ازش خواستم که رنگشو عوض کنه، با بی حوصلگی یه رنگ دیگه بهش اضافه کرد که من اصلا دوست نداشتم. وقتی گفتم این رنگو دوست ندارم با حالت عصبانی از اتاق رفت بیرون و گفت هر موقع رنگ رژتو انتخاب کردی منو صدا بزن. من که انتظار همچین برخوردی رو نداشتم شوک شدم چون چند روز قبل در روزمشاوره بهم گفته بود که اول یه رژ لایت برات می زنم اگه خوب نشد قرمزش می کنم و این رفتارش کاملا بر خلاف قول و قرارهای روز های قبل بود. انگار که خوصله نداشت و چون دیگه من هم چاره ای نداشتم و مراسم دیگه ای هم در کار نبود براش مهم نبودم. خلاصه ترجیح دادم به همون رنگ رضایت بدم و بی خیال شدم. سمانه شینیون کار اومد و موهامو درست کرد. کارش خوبه، همون طور که بخوای برات کار می کنه و مشاوره خوبی هم می ده.ازش ممنونم. آخر کار از الناز خواستم که رژ و پد صورتی رو که بهم گفته بود بده اما اون که نمی دونم چرا این قدر زیاد از دست من شاکی شده بود(شاید هم از جای دیگه عصبانی بود و سر من خالی کرد چون من اصلا بهش بی احترامی نکرده بودم) برای این که من رو اذیت کنه به اندازه یه سر سوزن رژ زد روی یه سواپ و داد به من. فهمیدم که می خواد اذیتم کنه اما اون روز نمی خواستم با کسی بحث و دعوا کنم. ازش خواستم که رژ لب رو بهم بده و من هر چقدر پولش بشه می دم. گفت پولتو برای خودت نگه دار. گفتم الناز تو خودت گفتی بهم رژ می دی گفت دادم دیگه این هم رژ!!!!! هرچی من بیشتر اصرار کردم بیشتر باهام بد برخورد کرد. از اون دختر خوشگل و خوش اخلاق هیچ اثری نبود و اون لحظه یه آدم بد جنس رو روبروم می دیدم که بدون هیچ دلیلی و فقط چون می تونست داشت اذیتم می کرد. بهش گفتم الناز منو اذیت نکن من عروسم و قبل از این که حرفم تموم شه حالم به هم خورد. سرم گیج می رفت و همین طور بی اختیار از چشمام اشک میومد. سرم رو گرفته بودم پایین تا اشک هام نریزه رو صورتم اما فایده نداشت. الناز تازه به خودش اومد و فهمید که چی کار کرده. همه رو از اتاق بیرون کرد. بعد از این که آب و آرام بخش خوردم و حالم یه کم بهتر شد آرایشم رو ترمیم کرد و رژ لب بیشتری هم بهم داد. من هم که دیگه تو حال خودم نبودم بدون این که آرایشم رو چک نهایی کنم خیلی زود از اون جا دور شدم. اما تا شب تحت تاثیر شوک روحی و داروی آرام بخشی که خوردم بودم و مراسم عروسیم بهم خوش نگذشت. عروس خانم های عزیز اینا رو نوشتم شاید کمکی کرده باشم شماها دچار مشکلات من نشید. یه آرایشگر بیشتر از هر آدم دیگه ای باید بدونه که روحیه یه عروس در روز عروسیش چقدر حساسه و نباید از نا چارگیش سوء استفاده کرد. هرچند الناز خودش از رفتارش پشیمون شدو سعی کرد جبرانش کنه اما اثرش تا آخر شب رو من موند و بهترین شب زندگیم تحت تاثیر لجبازیش خراب شد.راستی این هم بگم علی رغم این همه تاکیدی که به ماندگاری آرایشم کردم آخر شب که رفتم خونه و خودم رو در آینه نگاه کردم دیدم سایه چشمم کمی ماسیده بود!!!
پ ن: 1. سعی کنید روز عروسیتون خونسرد باشید
2. به آلبوم عکس و صحبت های آرایشگر ها اعتماد نکنید. اغلب فتو شاپ هستن. عروس هاشون رو پیدا کنید و بپرسین.
3. اگه آرایشگرتون بهتون قول یا وعده ای می ده ازش بخواین که در فرارداد ذکر بشه چون خیلی راحت فراموش می شه و روز عروسیتون این شما هستید که حساس و ضربه پذیر هستید.