هورشید من هم نمیگم اصلا مقصر نیستم من قبلا خیلی بهش محبت کردم اما با بدی جوابمو میداد.الان هم کلا ازش دلسرد شدم و انقدر که به من سختی داده انقدر که تحقیرم کرده دیگه رو هیچ موضوعی دوست ندارم برم و درستش کنم چون تا حالا به حد کافی کوتاه اومدم و در قبالش هم خودم بودم که خورد شدم.شوهر من خیلی با سیاسته کارهایی میکنه که تا به حال ندیدم مردی اینطوری باشه.کتکم زده از خونه بیرونم کرده به خانوادم ناسزا میگه اما من انقدر جلو خانوادم تعریفشو کردم که اون ها جور دیگه راجبش فکر میکنن.اون هر روز بهم میگه یا از خونم برو بیرون یا خودم میرم خونه میگیرم جدا.ما حتی جدا از هم میخوابیم و دیگه احساسی بینمون نمونده