خانه
155K

النا: موهبت الهی (خاطرات و عکسهای النا)

  • ۰۹:۳۱   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
     آبان 90

    امشب گیر داده بودی که الا و بلا بـــــــــــــــــــــاید فلش رو بزنی به تلویزیون تا من چشمات قشنگه گوش بدم

    میدونستم اگه فلش رو بزنم دیگه بیچاره میشم و نمی خوابی برا همین اومدم مثلا دست به سرت کنم

    من: مامان بابا فلش رو برده شرکت ..نیستش
    النا: مامان فلشش بذار میخام چیشمات گشنگه بیبینم

    من:مامان فلش نیست
    النا: مامان فلشش بذار میخام نینای نای کنم بیبین ..و شروع کرد به رقصیدن
    من: مامان فلش پیش باباست بیا بهش زنگ بزنیم بهت بگه اونجاست

    شماره رو گرفتم و گوشی رو دادم به النا

    بابا از همه چی بیخبر : بله

    النا مثل رگبار : بابا چیرا فلشش رو بردی ؟؟ من چیشمات گشنگه میخام
                     
                       صد بار گفتم فلشش رو نبر
                      من گل پیسری (گل پری جون ..آرمین نصرتی) رو میخام

                      میخام نینـــــــــــای نــای کنم

                      چیرا بردی ؟؟؟ اصلا حرف منو گوش نمیدی؟؟


    بابا یوسف:

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان