خانه
156K

النا: موهبت الهی (خاطرات و عکسهای النا)

  • ۰۹:۳۷   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    آذر 90

    دیروز خونه مامان جون خیلی لوس شده بودی ..از سر و کول عمه بالا میرفتی..هرچی بهت میگفتم گوش نمیدادی و تو بغل مامان جون چسبیده بودی ...

    تو ماشین در حال برگشت به خونه خودمون

    النا: مامان الهه ..خیلی اذیت کردم؟؟

    من: آره مامان.چرا به حرف من گوش نکردی؟ چرا غذا اوردم نخوردی؟

    النا: آخه خیار خوردم

    من: تو باید به حرف مامان گوش بدی باشه مامان

    النا: باشه مامان ..حالا نانا بیذار آشتی کنیم برصیم نینای نای نینای نای ......و شروع کردی به رقصیدن

    فدات شم که به نزدیک خونه میرسی خانوم میشی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان