خانه
155K

النا: موهبت الهی (خاطرات و عکسهای النا)

  • ۱۳:۲۸   ۱۳۹۲/۱۱/۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    خواهر همسری اسم خودش و مامان و باباش رو تو یه سمینار NLP نوشته بود و از منم خواست که تو هم با ما بیا بریم ...خلاصه من و النا هم با اونا رفتیم
    خداییش سمینار به این فیلمی نرفته بودیم
    النا یه عروسک داره که اسمش رو به خاطر شخصیت یکی از کتاباش گذاشته :گلی تپلی

    النا گلی تپلی رو هم با خودش آورده بود ...تو ورودی سمینار با یه قیافه حق به جانب میگه : مامان خدا کنه اون تو هواش سرد نباشه بچه ام سردش بشه ...
    من: نه مامان هوا خوبه سردش نمیشه

    گلی تپلی عروسک خیلی جالبیه وقتی دستش رو فشار بدی مثل نوزاد گریه میکنه ...عطسه و سکسکه میکنه و مثل نوزاد ها من من میکنه و حرفهای نامفهوم میزنه

    تو سمینار دکتر بیچاره داشت حرف میزد یهو النا دست گلی تپلی رو فشار میداد و صداش در میومد ... النا با حس مادرانه ای بغلش میکرد و با صدای بلند میگفت: وای بچه ام ..گریه نکن
    همه نگاهمون میکردن

    خلاصه اینکه نه ما فهمیدیم دکتره چی گفت چون همش النا رو به نوبت رو پامون میذاشتیم که حرف نزنه ...
    البته فکر کنم دکتره هم نفهمید چی میگه

    خلاصه اینکه خیلی سمینار مفیدی بود ..کلی علممون زیاد شد
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان