خانه
155K

النا: موهبت الهی (خاطرات و عکسهای النا)

  • ۲۳:۱۵   ۱۳۹۲/۴/۱۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    دخترم...عشــــــــــــــــــــقم ...زندگی ام

    میخام خاطراتت رو اینجا بنویسم تا هم خودم یادم نره و هم تو بدونی که چه وروجکی بودی و هستی
  • leftPublish
  • ۱۴:۵۵   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    شهریور 90


    عشقولانه از نوع النایی:


    امشب اومدم النا رو بخوابونم برا همین پیشش دراز کشیدم...
    اونم مثلا میخواست منو بخوابونه ..با اون دستهای کوچولوش پشتم میزد....

    یهو نگاهم کرد و گفت: مامان عــــــــــــــــــاشگم
    (عاشقتم)
    از بس عمه محیاش میگه النا عــاشقتم ...بچه ام هم تیز ...فوری یاد گرفتش

    گفتم:منم عاشقتم 
    گفت : دوست دارم
    گفتم : منم خیلی دوستت دارم هستی من ...

    خلاصه ما به جا بچه خوابوندن داشتیم احساسات قلمبه شده امون رو بروز میدادیم


    اما خداییش کاش میدونست با این حرفش خستگی یه روزم در اومد
  • ۱۵:۰۲   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    شهریور 90

     امر به معروف و نهی از منکر از نوع النایی


    دیشب بابا یوسف زود خوابد و من و تو هم با هم بازی میکردیم...
    ماهواره یه موزیک ویدئو گذاشته بود که من خیلی دوست داشتم ...منم رفته بودم تو حس ..اونم چه حــــــــــــــسی ...قناری اونجور که من چهچه میزدم برات نمیخوند ...حسابی داشتم از صدای مخملی ام بهره مندت میکردم که با اخم و تخم اومدی پیشم و گفتی: مامان کم جیگ (جیغ) بزن ..بابا خوابیده

    من:

    نتونستم جوابی بدم فقط تصمیم گرفتم دیگه پیشت هنرنمایی نکنم
  • ۱۵:۰۳   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    یادتونه قدیما رادیو ساعت 9 شب قصه میگفت ...البته نمی دونم الانم داره یا نه

    اما من وقتی بچه بودم خیلی دوست داشتم

    مخصوصا اون لالایی اش رو که میگفت:

    گنجشک،لالا
    سنجاب ، لالا
    آمد دوباره
    مهتاب لالا
    لالا لالایی لالا لالایی و....

    من این لالایی رو همیشه برای النا می خونم
    چند روز پیش از انقلاب یه کتاب لالایی گرفتم که این لالایی رو هم داشت

    امشب النا کتاب لالایی رو سر و ته گرفته بود دستش و بلند بلند میخوند که:

    گنجشک لالا...
    هاپو لالا....
    پتیتو لالا....(اسب)
    اتوبوس لالا...
    پیشی لالا....

    خیلی لذت بردم از اینکه کتاب بدست لالایی خوندی برام عزیـــــــــــــــــــــــــزم

  • ۱۵:۰۵   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    النا عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاشق ددره (مثل مامانش)

    شاید باورتون نشه که النا همیشه تو خونه دمپایی یا به قول خودش تمپایی یا کفش پاشه تا اگه احیانا در باز شد لنگ نمونه و بپره بیرون.....

    دیروز ساعت 6 بعد از ظهر رفت از تو کشوش شورتش رو آورد و گفت: ماما لباسه بپوش بیریم دوره بیزنیم
    یعنی مامان لباس تنم کن بریم دور بزنیم
    منم ازخدا خواسته حاضرت کردم و رفتیم ددر خوش گذرونی

    قربونت برم که 24 ساعت هم بیرون باشی بازم کمته

  • ۱۵:۰۶   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست

    Nanayi joon : 
    ووووووووووووووووووووووووووای دلم بشه خواست خووووووووووووووووو(اونم از نوع النایی)




  • leftPublish
  • ۱۵:۰۸   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    توی آشپزخونه دارم به جد کار میکنم که میگه: ماما النا جیش کرد

    دمپایی ام رو جلوی دستشویی در آوردم و شستمش اما یادم رفت دوباره دمپایی ام رو بپوشم

    اومدم سر کارم که دیدم دمپایی خودش رو پوشیده و دمپایی منم دستشه ....

    تو آشپزخونه دمپایی رو انداخت و گفت:مامان تمپایی بپوش آبروت رفت!!!!!!

    منم فوری برا حفظ آبروی دخملم تمپایی پوشیدم
  • ۱۵:۱۴   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
     اینجا النا حدود هشت نه ماهش بود

    خــــــــــــــــــــــــنده ات رو قربون عــــــــــــــــــــــــــسلم

  • ۱۵:۱۵   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
     

  • ۱۵:۲۰   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست


  • ۱۵:۲۴   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    تابستان 90


  • leftPublish
  • ۰۹:۰۱   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    مهر 90

    ییهو تصمیمات اتخاذ نمودم که دخملی را از شیر بگیرم لذا به عطاری مراجعه نموده و صبر زرد ابتیاع نمودم و به منزل رجعت نموده بنا بر فرمایشات عطار باشی با آب جوش مخلوط نموده و چنـــــــــــــــــــــــــــــــــان زهر ماری 
    درست نمودم که خودم دچار غذاب وجدان عظــــــــــــــــــــــــــیمی گردیدم اما چاره ای نبود

    النا : مامان الهه ..خـــــیلی به دوست دارم

    من با اینهوا عذاب وجدان : بیا مامان

    النا : اه مامان شوره

    من : تلخ یا شور؟؟؟؟؟؟
    النا : اصلا نمیخام


    هنوزم باورم نمیشه این پروژه عظیم رو به این راحتی تموم کردم



  • ۰۹:۱۰   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
     مهر 90

    دیشب داشتم ظرف میشستم که النا اومد و اصرا کرد که روی کابینت بذارمش ....
    روی کابینت رفتن همـــــــــــــــــان و بیچاره شدن من همـــــــــــان

    دو تا پا و دو تا دستاش تو سینک بود و آب بازی میکرد و آب میپاشید و خلاصه به عجله هر چی هنر داشت رو میکرد

    من : النــــــــــــــــــــــــــا آب نریز !!

           النـــــــــــــــــــــــــا پات رو نکوب تو ظرفها!!!!!

           النـــــــــــــــــــــــــا نکن!!!

    آخرش عصبانی شدم و برش داشتم و گذاشتمش وسط پذیرایی و امودم سر کارم

    یهو دیدم النا با چنا خشم و اخمی اومد پهلوم و گفت : مامان چیرا منو دعوا کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

                                                                        چیرا منو پرت کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

                                                                       اعصابم رو خورد کردی

                                                                       اصلا حرف گوش نمیدی

    من با دهـــــــــــــــــــانی بــــــــــــــــــــــاز



  • ۰۹:۱۳   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    من: النا لباست رو در نیار ،مریض میشی
    النا: لواسه نمیپوشم

    من:النا بپوش ، گوش کن
    النا:نمی خوام

    *******5 دقیقه بعد*******


    النا:مامان برو موتخا بیار بخوابیم
    من: نه کار دارم

    النا :مامان برو موتخا بیار بخوابیم
    من:نه مامان مگه من گفتم لباس بپوش تو گوش کردی؟ منم گوش نمیدم

    النا: نه عزیزم من گوش نمیدم، تو گوش بده ، باشه

    من:
  • ۰۹:۱۴   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    مهر 90

    یکی از کادوهای تولد پارسال النا یه چادر بود که روش عکس pooh و دوستانش رو داره

    بماند که دخملم خیلی خراب کاره و فوری همه چی رو خراب میکنه
    و بماند که دلم نمیومد الان چادر رو باز کنم اما دل به دریا زدم و بعنوان جایزه اینکه جیشش رو گفت براش بازش کردم

    خیلی ذوق کرد...از پنجره میرفت تو و از در میومد بیرون
    همه هم باید باهاش بریم تو چاچاره (چادر)

    مامان جون و عمه ها اومده بودن پیشش که به مامان جونش گیر داد بااااااید بیای تو چادر
    توی چادر
    مامان جون: وای النا چادرت عکس خرسی داره

    النا: خرسی نه...پوه داره ..
  • ۰۹:۱۷   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    آبان 90



    ساعت یک بامداد

    مکان: خونه مامان جون

    شب زنده داران :مامان الهه، مامان جون و النا

    اون شب خیلی از خود بیخود شده بود و از در و دیوار بالا میرفت..هر کاری کردیم نخوابید که نخوابید. همه تلاششون رو کردن اما کم آوردن و از میدون بدر شدن و رفتن خوابیدن

    خیلی بلند بلند حرف میزد و سر و صدا میکرد

    مامان جون: النا ساعت یکه بخواب گلم
    النا: نه ساعت دهه . خوابم نمیاد

    مامان جون: النا بیا tvببین
    النا: tv دوست ندارم

    یهو tv یه موش صحرایی بزرگ نشون داد.مامان جون خواست به این بهانه بشوندش هول شد و گفت : اه النا بدو بیا خرگوشه رو ببین

    النا همون طور که عروسکش بغلش بود و بلند بلند باهاش حرف میزد خیلی بی تفاوت به tv نگاه کرد و گفت : مامان این موشه

    من و مامان جون موندیم چی بگیم ..جوابی نداشتیم برا همین فقط نگاهش کردیم
  • ۰۹:۱۸   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    النا حقیقتا مثل طوطی میمونه .به خودش بعضی وقتا که حرفهای ما رو تکرار میکنه میگه طوطی...

    هر چی بهش میگم چند وقت بعدش به خودم میگم و هر کاری بکنم انجام میده

    لباس عروسکهاش رو در میاره و در حالی که رو صندلی جیش جیش میشوندشون بهشون میگه: گخترم (النا حرف دال رو داره اما به دخترم میگه گخترم) اینجا جیش کن نه رو فرش باشه..فهمیدی

    بعد مثلا عروسکش جیشش رو نگفته و رو زمین جیش کرده با اخم دست عروسکش رو میگیره و میگه: نفتم رو صندیلی جیش کن
    هزار بار گفتم ..اصلا حرف حالیش نیست

    بعد مثلا آروم میشه و میگه: عیب نداره مامان ..مامان میشورت

    و
    من میمونم که چقدر بچه ها از سریع از رفتار ما بزرگترها کپی برداری میکنن
  • ۰۹:۲۱   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    الهی مامانت فدات شه که اینقدر تو شیرین زبونی و همیشه جواب حاضر و آماده تو آستین داری عزیــــــــــــــــــــــــــزم

    عاشق سی دی تولد یک سالگی ات هستی و بهش میگی تت الی(tata eli)

    هر وقت خونه مامان جون بری باید کمه کم 10 بار این سی دی رو ببینی به عبارتی اگه تلویزیون پذیرایی روشن باشه نباید جز سی دی تو چیزی نشون بده

    فقط دیروز ما دو بار این سی دی رو صبح ساعت 6 ، دو بار در طول ناهار و بعد از آن ، دو بار هم شب دیدیم

    بقول عمه مریم به تعداد نخود فرنگی های الویه ات ما این سی دی رو دیدیم

    وقتی هم اعتراض میکینیم که النا خسته شدیم از بس دیدیم میگی: وای عزیــــــــــــــزم نیگا کن نی نی داره نینای نای میکنه عزیــــــــــزم...فدام شی ....

    بعد هم نوک پا شروع میکنی به رقصیدن و خندیدن یعنی خیلی سی دی رو دوست داری
  • ۰۹:۳۱   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
     آبان 90

    امشب گیر داده بودی که الا و بلا بـــــــــــــــــــــاید فلش رو بزنی به تلویزیون تا من چشمات قشنگه گوش بدم

    میدونستم اگه فلش رو بزنم دیگه بیچاره میشم و نمی خوابی برا همین اومدم مثلا دست به سرت کنم

    من: مامان بابا فلش رو برده شرکت ..نیستش
    النا: مامان فلشش بذار میخام چیشمات گشنگه بیبینم

    من:مامان فلش نیست
    النا: مامان فلشش بذار میخام نینای نای کنم بیبین ..و شروع کرد به رقصیدن
    من: مامان فلش پیش باباست بیا بهش زنگ بزنیم بهت بگه اونجاست

    شماره رو گرفتم و گوشی رو دادم به النا

    بابا از همه چی بیخبر : بله

    النا مثل رگبار : بابا چیرا فلشش رو بردی ؟؟ من چیشمات گشنگه میخام
                     
                       صد بار گفتم فلشش رو نبر
                      من گل پیسری (گل پری جون ..آرمین نصرتی) رو میخام

                      میخام نینـــــــــــای نــای کنم

                      چیرا بردی ؟؟؟ اصلا حرف منو گوش نمیدی؟؟


    بابا یوسف:

  • ۰۹:۳۵   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
     توجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
     توجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه



    ورژن جدید آهنگ گل پری جون آرمین نصرتی منتشر شد ..اونم به روایت النا:

    گل پیسری...................بله

    بیا بیریم .....................نه نه نه ..نمییام

    چیــــــــــــــــــــــــــــــــرا نی می یای؟؟؟؟؟( با اخم)

    من میخام بیای

    بیا بیا



    خوب بید؟؟؟

  • ۰۹:۳۶   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    من در عجبم تو چرا اینقدر عاشق عروسی رفتن هستی؟؟؟

    هر وقت بخوام بیرون برم فقط کافیه بگم النا بریم بیرون ؟
    فوری میگی : مامان لباس بپوش بریم عروسی نینای نای نینای نای کنیم برصیم(برقصیم)
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان