بهار(مامان علی کوچولو) :
الهه جون تو ميتوني ببينم چي كار ميكني ها
من از الان منتظرم عزيزم
بهار من هلاک این انرژی دادنتم هههههه
تا صبح باید بگم ..من میتونم ... من میتونم هههههه
ولی خداییش من هرچی از خیاطی بدم میاد برا اینکارا حوصله دارم ... یه بار کیک درست کردم تو قالب کمربندی ...قالبم از این ارزونا بود و منم نمی دونستم باید برا این قالبها کاغذ روغنی بندازم .. خلاصه مواد رو گذاشتم تو فر ... بعد 5 دقیقه دیدم بوی سوختگی میاد نگو موقع گذاشتن قالب تکون خورده بود و کفش کج شده بود و همه مواد کیک کف فر ریخت و سوخت .. شیدا بانو که بنده باشم ..فر رو شستم و تمیز کردم و هــــــــــــــــی خودم رو فحش دادم که چرا این قالب رو برداشتم .. بعد رفتم دوباره یه کیک دیگه درست کردم و تو یه قالب دیگم ریختم ..خلاصه چیزی نمونده بود چشش بچه ام چپ بشه که من نجاتش دادم هههه
اینطوری شیدام من