داوود ، کارِ علی را محکوم کرد. علی سرگردِ آگاهی را آمارِ سهو در مورد داوود عطا کرده و مرادِ لودگی دارد. حالا که اداره آگاهی داوود را رها کرده، سام او را آرام کرد و داوود علی را حلال کرد.
سام عمه رها را دل داده و کلامِ دل اعلام می دارد. داوود طرحی دارد. راهِ حل ارسطو می گردد. ارسطو مهسا را واسطه کرده و مهسا کامروا می گردد. حالا کار حاد می گردد. عمه رها دلدادگی را در دل معدوم کرده. در محکِ او دلدادگی ملال و صدمه روحی همراه دارد. مهسا، سام و رها را مساعدِ هم مصور کرده و در راهِ وصال سعی دارد.(ادامه دارد)