خانه
290K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۰۰:۱۹   ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    مهران که دید کار از کار گذشته و اسلحه به دست دیدمش مجبور بود بعضی چیزا رو توضیح بده اما باور کردن مهران سخت ترین کار دنیا شده بود کسی که تا دیروز مثل چشمام بهش اعتماد داشتم الان انگار یه ادم دیگه ای شده بود.گفت نه گروگانم نیستی اما مجبورم اینکارو بکنم.من اینقدر سوال تو ذهنم بود که نمیدونستم کدومو بپرسم گفتم چرا؟تو چطور ادمی هستی؟گفت:روزی که من این نقشه هارو کشیدم نمیدونستم قراره تو داخل اون خونه باشی حالا که خودتو دخالت دادی و وارد این داستان شدی به همین راحتیا نمیتونی بری بیرون ....
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان