۱۱:۱۴ ۱۳۹۶/۳/۶
فردای اون روز طرفهای ظهر بود که تلفنم زنگ زد. شماره ناشناسی بود. گوشی رو برداشتم، صدا آشنا بود. خورشید گفت : خوب خوب خوب میبینم که خیلی هم بی جنبه نیستی. انتقام از من اینقدر تو رو مصمم کرده؟
گفتم : نه، راستش چرا اما مهمترین مسئله این نبود. ولی به جاش یه درس خوبی به تو هم میدم. خوب کِی و کجا؟
گفت : امروز با من بازی نمیکنی اما من بازی ها رو تنظیم میکنم. همیشه با من در تماسی. اگه کس دیگه ای برای این بازی باهات تماس گرفت یه ایمیل به .info@playtodeath.com بزن. فقط در همین مورد. توی سابجکت ایمیل هم یه کلمه بزن : تمام
اوکی تمرین کردی؟ همین امشب، تنها، برج تهران، رسیدی جلوی در هماهنگ کن طبقه 11، بگو آقای مستوفی. رسیدی تو اون طبقه جلوی در خونه ها قدم بزن.