اسپروس تصمیم گرفت مذاکرات صلح را در همان شهر لیتور انجام دهند زیرا که با فرارسیدن پاییز عبور و مرور در کوهستان ها و جنگلهای سیلور پاین سخت و زمانگیر بود. خبر رسیده بود که هیئت نمایندگی دزرت لند در راه است اما کیموتو نماینده شاردل به لیتور رسیده بود اسپارک که مسئولیت مدیریت اقامت هیئت های خارجی را به عهده گرفته بود اقامتگاه کیموتو و همراهانش را ، سوئیتی مجلل در تنها هتل شهر در نظر گرفته بود .
شهر حال و هوایی خاص پیدا کرده بود انگار که نگاه کل دنیا به نتیجه مذاکرات دوخته شده باشد و همه منتظر شنیدن خبری باشند. با رسیدن خبر حرکت سپاه اصلی اکسیموس ها اسپروس متوجه وخامت اوضاع شد . جنگ در سرزمینهای جنوبی دریاچه قریب الوقوع بود و هر سه ارتش با خشم مترصد حرکت اشتباهی از سوی دشمن بودند.
اسپروس در اتاقش قدم میزد و به فکر فرو رفته بود در اتاق به صدا در آمد و خدمتکاری وارد شد و گفت: سرورم مشاوراعظم ریورزلند طبق دستور شما به اینجا اومدند
اسپروس به تندی از پله ها پایین آمد و وارد اتاق کنفرانس شد با ورود او کیموتو از جا برخاست. اسپروس نشست و دستور داد همه از اتاق خارج شوند.
آفتاب پاییزی کم رمق لیتور اتاق را روشن کرده بود و در سکوتی که با رفتن خدمتکاران برقرار شد صدای ترق ترق سوختن چوبهای شومینه آرامش بخش بود. اسپروس دستهایش را روی دستهای صندلی تکیه داده و آنها را زیر چانه اش قلاب کرده بود کیموتو کمی صبر کرد و سپس با صدای آرامی سکوت را شکست: امپراطور اسپروس
اسپروس سرش را بلند کرد و گفت: کیموتو وقتی فهمیدم شما از طرف بانو شاردل اومدین هم خوشحال شدم و هم ناراحت. خوشحال شدم چون میدونم تو هم دنبال صلحی و ناراحت شدم چون آدم سخت و نفوذناپذیری هستی
- من درخدمتم امپراطور. همان طور که اطلاع دارین من به دنبال صلح اینجام فقط بانو از من خواستند که پیغامی به شما بدم.
نگاه استفهام آمیز اسپروس کیموتو را تشویق به ادامه کرد
- سرورم قلب بانو شاردل از کشتار مردم ریورز لند شکسته شده
اسپروس کمی در صندلی اش جا به جا شد و گفت: بانو حرفی از علت لشکرکشی به دزرت لند نگفتن؟ شما آغازگر جنگ بودین کیموتو. تو مرد سیاستی میفهمی چی میگم ثبات به دست شما شکسته شده
- سرورم اکسیموس ها از این عدم ثبات سو استفاده کردند
- کیموتو ما باید جلوی شروع جنگ در منطقه ماستران رو بگیریم اگر باهوش باشیم میتونیم جلوی کشتار بزرگی رو بگیریم و مسئولیت تاریخیمونو انجام بدیم میدونی که علت شروع جنگ در رسیدن به صلح موثر خواهد بود من میخوام بدونم شاردل دنبال چی به دزرت لند لشکر کشید.
- سرورم مشکل همیشگی چهار اقلیم از دوران باستان با باسمن ها بوده زمانی که هر چهار اقلیم یک امپراطوری رو تشکیل میدادند. شاردل دنبال اتحاد با ریورزلند بود که گودریان دست رد به سینه اش زد و فرستاده بانو با سهل انگار دزرت لند توسط یاغیان کشته شد. مگر نه اینکه فرستادگان کشورهای دیگر باید مورد حمایت صد در صد پادشاه باشند؟
همان لحظه درب اتاق کنفرانس به شدت به صدا در اومد هر دو از جا پریدند اسپروس به سرعت به سمت در حرکت کرد و با خدمتکار چند دقیقه ای صحبت کرد وقتی برگشت چهره اش برافروخته شده و خشمگین شده بود گفت: کیموتو من یه جلسه خصوصی با شاهزاده اکسیموس میزارم تا قانع بشن ارتش اکسیموس رو برگردونن فقط بدون که در شرایط فعلی شاردل نمیتونه دنبال گرفتن امتیازی باشه و باید به عذرخواهی و خونبها اکتفا کنه اما در مورد اتحاد در برابر دشمن خونخوار باستانی مون اوضاع فرق میکنه من هم با اتحاد موافقم ولی تا قبل از شنیدن صحبت های فرستاده دزرت لند نمیخوام قولی در این زمینه بدم فقط از طرف پادشاهی مونته گرو میگم که شاردل درصورتی که در جبهه جنگ احتیاط و خودداری بیشتری به خرج بده پشتیبانی من رو خواهد داشت. یک چیز دیگه خواهش میکنم تا برگزاری جلسه صلح هیچ جلسه و دیداری رو با پلین اکسیموس نپذیر و اگر مجبور شدی صحبتی در هیچ زمینی دیپلماتیکی نکن .
- بله سرورم میخواین من از شهر خارج بشم ؟
- ننننههههه اصلا بدون محافظت ارتش سیلور پاین از هتل هم خارج نشین
کیموتو جا خورد. نمیدانست در همان لحظه خبر ناپدید شدن شارلی درومانیک افکار اسپروس را به شدت آشفته کرده است. اسپروس به سرعت از اتاق خارج شد و در حالی که به سمت در ورودی اقامتگاه میرفت فریاد زد: اسپاااارک کجاست؟
چند دقیقه بعد اسپارک و اسپروس در اتاق اسپروس بودند. در گوشه ای از اتاق یک هاسکی و یک سگ آبی در حال بازی بودند
اسپارک گفت: کشتی مارتین لدویک تا ظهر تو اسکله لنگر میندازه
- اسپارک به بلاتریکس بگو کل سیلور پاین و بگرده و به هر وسیله ای که میدونه شارلی درومانیک و پیدا کنه
- باشه پیداش میکنه چرا انقدر مضطرب شدی
- میدونی ناپدید شدن این دختر چقدر مذاکرات و به خطر میندازه؟
- فقط نگران مذاکراتی؟
اسپروس که از پنجره به ساحل نگاه میکرد گفت: محاسباتت اشتباه از آب در اومد مارتین لدویک رسید برای استقبال آماده ای؟
بعد از ظهر همان روز در اقامتگاه موقت
اسپروس برای دیدار با پلین آماده میشد میخواست شب هنگام شام با مارتین ملاقات کند بنابراین لازم بود قبل از هرچیزی با پلین صحبت کند لشکرکشی اکسیموس به طرف مرزهای هزارآفتاب معادلات را پیچیده کرده بود اسپروس تا آن لحظه هیچ گاه پلین را جدی نگرفته بود دختر ریزه و تر و فرز اکسیموس به همه چی شبیه بود جز یک سیاست مدار و از آنجایی که گماشته های امپراطوری همه جا مراقبت از پلین را به عهده داشتند و اخبار را به اسپروس میرساندند میدانست که دخترک خیلی سعی میکند درست رفتار کند اما شیطنت ذاتی اش او را از یک شاهزاده خانم با سیاست دور کرده است وقتی پلین وارد شد و نشست اسپروس گفت: بانو ما قبلا راجع به مفاد مذاکرات صلح به نتیجه رسیده بودیم ولی اقدام پدر شما در حرکت دادن ارتش معادلات و به هم زده
- من مثل قبل به شما اطمینان میدم که جز ثبات منطقه هیچ چیز برای ما مهم نیست
اسپروس که نگرانی از گم شدن شارلی بی تابش کرده بود با لحن تندی گفت: به همین خاطر ارتش اصلی رو به سمت مرز بردین؟
پلین از لحن اسپروس جا خورد و بلافاصله جواب داد: جنگ هایی که شاردل در منطقه راه انداخته نشون داده که چه کسی ثبات رو به هم میزنه
- من از شما میخوام که سریعا به پدرتون اطلاع بدین که من اسپروس امپراطور سیلورپاین به عنوان واسط سه اقلیم درگیر در جنگ میخوام که ارتش پیشروی به سمت مرزها رو متوقف کنه و این اطمینان و بهتون میدم که در صورتی که مذاکرات به نتیجه نرسید و ثبات به منطقه برنگشت و امنیت مردم هزار آفتاب به خطر افتاد خودم در جبهه شما میجنگم
و سپس به سرعت به سمت سالن غذا خوری رفت تا در کنار مارتین شام بخورد.