خانه
291K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۸:۰۴   ۱۳۹۶/۶/۲۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    وقتی شاهزاده پایان و کامو را پیدا کرده بودند هر 2 زنده بودند ولی هیچکدام این شب عجیب را به صبح نرساندند، دوشس سانتا فقط با یک تیر در ران پا پیدا شد ولی حال خیلی مساعدی نداشت به هر حال روز بعد وقتی که یکی از طبیبان ارتش به اونجا رسید کار زیادی برای انجام باقی نمانده بود و تیر سمی کار خودش را کرده بود!
    بهت، اندوه و خشم سراسری در امپراتوری اکسیموس، کشور را به یک دیگ جوشان تبدیل کرده بود، علاوه بر محبوبیت بسیار زیاد خاندان پادشاهی، شخص پرنسس پایان مردم دوست ترین شخص دربار بود و سالها تلاش او بود که بلاخره به نتیجه رسیده و باعث افتتاح مجلس سنا و حضور مردم در تصمیم گیری های کشوری شده بود و از طرفی پایان موفق شده بود که کاهن بزرگ و دربار را برای آزاد شدن آموزش خواندن و نوشتن برای مردم عادی راضی کند!
    مرگ غیرقابل باور محبوب ترین فرد کل امپراتوری آنهم در خارج از کشور و در حالت صلح سطح هیجان را تا حالت بحرانی بالابرده بود و حالا همه ی مردم در سراسر کشور منتظر تصمیم شاه برای انتقام بودند.
    به دستور شاه نتنها همه ی افراد ذخیره ی ارتش فراخوانده شده بودند بلکه دستور داده شده بود تا از هر کسی چه شهری و چه روستایی، چه نجیب زاده و چه عامی که توان جنگیدن دارد نام نویسی شود و تقریبا همه ی مردم در صف های طولانی در حال نام نویسی بودند!
    در دربار، شاه و ملکه سورین در حالی که غم بی اندازه ی خود را پشت چهره های سنگی خودشان پنهان کرده بودند در راس کانسیل فرماندهی اکسیموس با حضور تمام 40 نماینده ی سنا و همه ی فرماندهان لشکری و کشوری نشسته و آماده ی شروع جلسه بودند، در طول هفته ی گذشته نمایندگان عالی رتبه ای از دزرتلند، ریورزلند و سیلورپاین مراتب انزجار خود را از اتفاقی که افتاده بود اعلام کرده و آمادگی کشورهای متبوع را برای همکاری در تحقیقات همه جانبه برای یافتن منشا این قتل اعلام کرده بودند.
    جو نفرت آمیز و هیجانزده ای بر جلسه حاکم بود.
    شاه در حالی که در صدر مجلس روی تخت شاهی نشسته بود با صدای بلند گفت که دخترم، پرنسس پایان با اهدای خونش، دین خود را به این کشور ادا کرده است، من به عنوان شاه این سرزمین به دلیل این اتفاق مفتخر هستم.
    بعد از یک مکس نسبتا طولانی ادامه داد
    ولی مسببین این اتفاق و همه ی دنیای شناخته شده و ناشناخته باید بدانند که ما از این خون نخواهیم گذشت، هر کس و گروهی که مسوول این قتل باشد در آتش خشم ما خواهد سوخت.
    در این حالت زمان تمام حضار با صورت های برافروخته و دهان کف کرده فریاد کشیدند: چنین باد!
    سپس شاه رو به لرد بالین و لرد بایلان که در سمت چپ نزدیک به تخت شاهی نشسته بودند گفت، عالیجنابان، من از طرف تمام خانواده های امپراتوری و از طرف خودم به عنوان شاه این سرزمین، این 2 خانواده را که با اهدای خون تا آخرین لحظات در کنار دخترم به انجام ماموریت محوله وفادار بودند را در این افتخار سهیم دانسته و این 2 عالیجناب را به لقب معتمدین شاه منسوب می کنم، این اشخاص ضمنا در طول ده روز آینده از طرف من اختیار کامل خواهند داشت که در مورد مسببین و علل این اتفاق تحقیق کرده و نتیجه را در حضور سنا به من اعلام نمایند.
    در این لحظه عالیجناب تایرل وزیر اعظم فریاد زد، ای پادشاه بزرگ! یعنی ما تا 10 روز آینده دست روی دست بگذاریم و هیچ کاری نکنیم؟ در واقع ارتش ما همین لجظه باید به دزرتلند حمله کند!
    و همهمه ی بزرگی در تایید صحبت تایرل در تالار پیچید، شاه با کمی مکس بدون اینکه به شخص خاصی نگاه کند گفت وقت لشکر کشی هم بزودی خواهد رسید، لرد تایرل به شما اختیار می دهم که از خزانه ی امپراتوری تمام نیاز های سر جان برای تجهیز ارتش و نیروهای ذخیره را مرتفع سازید، فراموش نکنید که زمستان در راه است.
    ...
    پلین در حالی که تقریبا تمام خون بدنش در صورتش جمع شده بود و نمی توانست جلوی سرازیر شدن اشک هایش را بگیرد از شدت ناامیدی از نتیجه ی جلسه س کانسیل سرش را از پشت محکم به دیواز کوبید و زیر لب گفت پدر! پایان را به جای اشتباهی فرستادی! هیچ وقت این اشتباه تو را نخواهم بخشید! من در لیتور تازه خواهرم را در ذهنم کشف کرده بودم! ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان