خانه
291K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۲:۴۳   ۱۳۹۶/۷/۱۹
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست

    نیکلاس بوردو با زره نظامی بدون درنگ پس از رسیدن به پایتخت به دیدار رومل گودریان رفت.
    نیکلاس بوردو : سرورم، ما پس از جستجوی تمام وقت در مرزها و کوهها و تپه های اطراف، بلاخره موفق شدیم یک دسته از نیروهایی که میشه به طور قطع گفت در قتل پایان اکسیموس نقش داشتن رو دستگیر کنیم. در نگاه اول به نظر میاد که بعضیشون از مردمان اکسیموس و وحشی ها باشن.
    رومل گودریان : خبر خیلی خوبیه. کارتون عالی بود. چند نفر هستن؟
    - 6 نفر قربان. به نظر میاد یکی از اونها فرمانده مهمی باشه. بسیار باتجربه و ماهر بود.
    - سالوادور و یاغی ها کمک خوبی برات بودن؟
    - بله قربان. یاغی ها شناخت دقیقی از همه نقاط صعب العبور و محل های پنهان احتمالی دارن و نقش خوبی در پیدا کردن سرنخ ها و جای احتمالیشون داشتن. بعد از اینکه پیداشون کردیم یک هفته رفتارشون رو زیرنظر داشتیم که بتونیم همه شون رو اسیر کنیم. اما توی درگیریها 4 نفر کشته شدن که 3 تاشون خود کشی کردن. 10 نفر بودن قربان.
    - بسیار خوب، از محل نگهداریشون شدیدا محافظت بشه، هیچ راهی برای خودکشی نداشته باشن و برای پیدا کردن اطلاعات بسپاریدشون به لرد ساگِشتا.


    اروین مونتانا، کارشان شابین را پس از بستن زخم ها به داخل مرزهای دزرتلند نزدیکی مقر عقرب سرخ برگرداند. دو پزشک حاذق، به همراه عقرب سرخ و یکی از دستیارانش او را معاینه میکردند. دواهایی برای او در نظر گرفتند اما او با اینکه بسیار پرتحمل بود شدیدا درد میکشید و تب زیادی داشت.
    پس از گذشت دو روز عقرب سرخ از مونتانا خواست که دو نفری به بالای سر شابین بروند. شابین بیحال بود و راحت نمیتوانست صحبت کند. عقرب سرخ گفت : جناب شابین، میدانید که من رابطه خوبی با حکومت مرکزی ندارم. اما آشنایی با شما دو نفر برای من افتخار بزرگی بوده ست. شما واقعا مرد قابل احترامی هستید و من نمیخواهم ببینم که ذره ذره به مدت 15 روز درد و زخم های درونی بدن شما رو نابود کنه و به کام مرگ بکشه.
    شابین برای چند لحظه چشمانش را بست و سپس به آرامی آنها را باز کرد و گفت : هیچ راهی نیست؟
    عقرب سرخ : نه هیچ راهی لرد شابین. سمی که استفاده کردند درمانی نداره مگر در همان 1 ساعت اول. سکوتی یک دقیقه ای که شاید یک سال طول کشید حاکم شد و سپس عقرب سرخ ادامه داد : من یک نوشیدنی براتون میارم، شما را خواب خواهد کرد جناب لرد کارشان شابین. (عقرب سرخ از گفتن القاب قبل از اسم هیچ خوشش نمی آمد)

    کارشان شابین رو به اروین مونتانا که انگار تبدیل به مجسمه شده بود کرد و گفت : اروین یک قلم و کاغذ بیار، دو نامه یکی برای پادشاه و یکی برای همسر و پسرم خواهم نوشت. لطفا از ماندا و لوکاس مراقبت کنید.
    اروین مونتانا با چشمانی که پر از اشک شده بود و مقاومتی جانکاه برای سرازیر نشدنشان، دست شابین را گرفت و فشرد و گفت : با تمام وجودم از آنها مراقبت میکنم، لوکاس جانشین بزرگ تو خواهد بود. قسم میخورم.


    خبر از بین رفتن کارشان شابین مثل زلزله ای پایتخت دزرتلند را تکان داده بود. گودریان دستور داده بود تا نیروهای همراه شابین تا اطلاع ثانوی در کولینز بمانند و نیروی کمکی مخصوص اما کمی برایشان فرستاده بود. برای نحوه مرگ او داستان جدیدی نوشته بودند تا قبل از ثبات در کولینز عملیات لو نرود.
    موتانیشا نامه ای برای گودریان فرستاده بود و از او نظرش را در مورد استفاده از سم در جنگ جویا شده بود. نوشته بود مردم کولینز هرگز زانو نخواهند زد.
    رومل گودریان که به همراه ملکه کاترینا گودریان و پسرانش آندریاس و برنارد، شخصا مراسم شابین را انجام داده بود، دستور داد تا خانواده شابین به داخل قصر منتقل شوند و مثل خانواده خود با آنها رفتار شود. برنارد پسر کوچکتر رومل که 17 ساله بود و هنوز داشت تعلیمات سخت داخل قصر را میگذراند و به جز 3، 4 ماموریت خارج از پایخت کاری نمیکرد به مادرش گفت : مادر، هر کس که اینکار را کرده باشد روزی انتقام شابین را از او خواهم گرفت.
    آندریاس که با موفقیت خوبی بازسازی شهرها و روحیه مردم شمال سرزمینشان را به پایان رسانده بود به همراه پدر، مونتانا، مارتین لودویک لیدمن و نیکلاس بودرو در سالن تصمیم گیری قصر دور هم جمع شدند.
    رومل گودریان شروع به صحبت کرد : کارشان شابین نمادی از یک مرد شجاع دزرتلند بود. او توانست با افکار و اعمال خودش سرزمینش را چند قدم به جلو ببرد. وقتی مردمان ما تاریخ را به قضاوت بشینند خواهند دانست که کشورشان را به این چنین مردان بزرگی مدیون هستند. ما راهی را که به رهبری او شروع کردیم، به بهترین شکل به پایان خواهیم رساند. بعد از جایش بلند شد و با فریاد فرمانده ای که دستور حیاتی ای را در میدان جنگ ابلاغ میکند گفت : نیکلاس بوردو، من تو را به عنوان فرمانده کل ارتش دزرتلند انتخاب میکنم. به زودی معاونان خود را مشخص کن. از تو انتظار داریم که جانشینی درست برای کارشان شابین باشی.
    نیکلاس بوردو با قدرت از جایش بلند شد و سپس در حالی که شمشیرش را عمود روی زمین قرار داد و با دو دست گرفته بود زانو زد و گفت : باعث افتخار من هست که تا آخرین قطره خون راه شابین را ادامه بدهم. شما را ناامید نخواهم کرد پادشاه بزرگ.

    سپس گودریان رو به لیدمن و مونتانا کرد و گفت : همین فردا هر دو شما به همراه نیکلاس بوردو به منطقه میرید و با موتانیشا مذاکره میکنید. نیمی از سرزمین آنجا برای ما خواهد بود، منظورم منطقه شابینیاست. پس از آن به موتانیشا بگویید گودریان دستور داده که تمام خواست هایی که از طریق شابین اعلام کردیم پاجرباست به علاوه اینکه شما یا باید با راز معبد پلیسوس برگردید یا سر همه افراد کولینز را به پایتخت بیاورید. همه افراد کولینز.

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۹۶   ۱۸:۰۵
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان