نام داستان : طوفانی از غرب
فصل دوم، قسمت دوم
______________________________________________________________
پس از علنی شدن راز دارک اسلو استار ،شاه دستور داد که وی را موقتا زندانی کنند تا دادگاهی برای وی تشکیل شود، طبق قوانین جدید دادگاه های مخصوص نجیب زادگان و افراد وابسته به دربار با حضور شاه تشکیل می شد و اعضای سنا در مورد گناهکار بودن یا بیگناهی متهم تصمیم می گرفتند و رییس سنا حکم را صادر می نمود.
در عین حال بتازگی خبر لشکرکشی دزرتلند به کرانه ی تاریکی و بیرون رانده شدن کولینز ها از مرزهای حنوبی منتشر شده و دربار اکسیموس را به فکر فرو برده بود!
روز دادگاه:
لرد بایلان از دارک اسلو استار که تحت مراقبت به تالار اصلی آورده شده بود خواست که در جایگاه متهمین قرار بگیرد و سپس اضافه کرد:
شما متهم هستید که بدون اطلاع پادشاه یک نیروی نظامی را رهبری کرده و اموال غارت شده از قوم تورداکس را تصاحب نموده اید و در عین حال قصد داشتید بدون اطلاع امپراتوری به تامب های ناشناخته برای تسلط بر کتیبه های باستانی حمله کنید، آیا این اتهامات را قبول می کنید؟
دارک اسلو استار: بله
صدای همهمه در تالار پیچید ...
لرد بایلان: و طبیعتا به عنوان ولیعهد امپراتوری از عواقب این تصمیمات خود آگاه بودید؟
دارک اسلو استار: من با موافقت پدرم و برای تحقیق و جستجو در مورد کتیبه های باستانی از دربار خارج شدم و در این مدت 3 ساله بارها برای این هدف با مرگ روبرو شده ام، در این لحظه در مورد بعضی از اقداماتم بخصوص فریب خوردن از خانواده ی تایرل خود را مسوول دانسته و پشیمان هستم ولی امپراتور، اعضای محترم سنا و نجیب زادگان دربار و همه ی مردم اکسیموس باید بدانند که همه ی اینها برای خدمت به امپراتوری انجام شده است.
لرد بایلان: پس چطور بعد از مراجعت فورا نسبت به اعلام ماوقع اقدام نکردید؟
دارک اسلو استار: بعد از بازگشتم من با خبرهای بدی روبرو شده ام از مرگ خواهرم تا وضعیت نامطلوب خزانه و سست بودن معاهده ی صلح و موارد دیگر، از طرفی شاهد بودم که تمام ذخیره ی مالی امپراتوری صرف طرح های بلند مدت و تحقیقات نظامی می شود بدون آنکه نقشه ای برای جنگ و حتی قصدی برای آن وجود داشته باشد!
پس اشتباه دوم را مرتکب شدم و این رازها را به این امید که روزی در خدمت امپراتوری قرار گیرد مخفی کردم و بخاطر اینکار آماده ی مجازات هستم!
دوباره همهمه ی شدیدی با مضمون مرگ پاسخ صحیحی به این گستاخیست سالن را فرا گرفت.
در این لحظه شاه هزار آفتاب از جای خود برخواست و به سمت جایگاه لرد بایلان آمد و با احترام گفت:
لرد بایلان و اعضای محترم سنا، لازم است که بعنوان شاهد و مطلع که از رازی دیگر باخبر است و نه از جایگاه امپراتور موردی را به اطلاع شما برسانم!
لرد بایلان و اعضای سنا تعظیم کوتاهی کرده و لرد بایلان گفت: آماده ی شنیدن هستیم ای شاه بزرگ.
شاه گفت: من نیز از تصمیم گستاخانه ی پسرم براشفته شده بودم و سخت ترین مجازات ها را برایش پیش بینی کرده بودم ولی موضوعی هست که لازم است به آن توجه کنیم که شاید خود پسرم نیز از جزییات آن آگاه نباشد!
روزی که من در آستانه ی حمله به دزرتلند مرغ دانا را بعد از 30 سال فراخواندم، مرغ دانا مرا در طرح هر سوالی مجاز ندانست و من به ناچار فقط گناهکاری و یا بیگناهی شاردل را در مورد قتل پایان سوال کردم که مطلع شدم که شاردل گناهکار نیست!
صدای همهمه ی بیشتر در تالار
شاه: سکوت کنید! وقتی که با عصبانیت قصد بازگشت و صدور فرمان حمله به دزرتلند و موافقت با طرح تایرل را داشتم، در آخرین لحظه مرغ دانا گفت: "راه را به یک اکسیموس نشان داده ام" و ناپدید شد! من در آن لحظه منظور دقیق این جمله را نفهمیدم ولی روز بعد که پسرم بازگشت و در خلوت راز خیانت تایرل ها را فاش نمود و گفت که همه ی اینها و نقشه ی فرار و نحوه ی پیدا کردن نظامیان وفادار را در خواب دیده است، متوجه شدم که مرغ دانا این رازها را بر وی آشکار ساخته!
صدای بلندتر همهمه در تالار!
شاه: سکوت کنید! حال باید مطالب مهم دیگری را نیز که تاکنون از رازهای سر به مهر امپراتوری بوده نزد شما بازگو کنم! شاه اکسیموس ششم فقید، پدرم در حادثه ی سقوط به دره کشته نشد! او بدست محافظین کتیبه ها یعنی ناتارها در سرزمین خودمان کشته شد! به همین دلیل مرغ دانا در روز تاجگذاری من در دوران نوجوانیم مرا مطلع کرد که 30 سال به ما مشاوره نخواهد داد!
حال اگر راه پسرم خیانت و اشتباه بوده است، چطور مرغ دانا این راز را بر وی که در راه کتیبه ها کوشیده بود برملا کرده و مرا از طرح سوال محروم ساخته؟
من به عنوان امپراتور و میراث دار جادوی باستانی مان "مرغ دانا" در رای شما اعضای محترم سنا دخالت نخواهم کرد ولی لازم بود شما را با این واقعیات آشنا کنم که رای درستی را صادر کنید.
و سپس به سمت جایگاه امپراتور بازگشت و کنار ملکه سورین نشست و در حالی که به چهره ی دارک اسلو استار در جایگاه متهمین نگاه می کرد سری به علامت تایید تکان داد.
پلین که در سمت راست پدرش نشسته بود بعد از مدتی طولانی احساس کرد که کاملا با پدرش موافق است و به وجود او افتخار می کند.
لرد بایلان بعد از تعظیم کوتاهی رو به امپراتور ، به سمت دارک اسلو استار برگشت و گفت: چیز دیگری برای دفاع از خود دارید؟
دارک اسلو استار: نه
لرد بایلان گفت سنا برای صدور رای وارد مشورت می شود ...
بعد از دقایقی لرد بایلان به جایگاه مخصوص برگشت و گفت: سنا اعلیحضرت دارک اسلو استار را به دلیل نیت خالص با 40 رای موافق و صفر رای مخالف از اتهامات تبرئه کرده و ایشان را به ادامه ی راهی که مورد تایید شاه و مزغ دانا قرار گرفته است مامور می کند.
صدای فریاد زنده باید اکسیموس در تالار اصلی ...