خانه
291K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۰:۲۸   ۱۳۹۶/۹/۱۴
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    جورجان و آکوییلا دور میزی نشسته بودند و با هم از شراب 30 ساله جورجان مینوشیدند آتش در شومینه کوچکی در گوشه اتاق میسوخت و جیتانا لوسیل و ابریسو را کنار هم در گهواره ای گذاشته بود و دو کودک با لمس صورت یکدیگر و حرکت ناشیانه دست در حال کشف دنیا بودند . آکوییلا گفت: اگر اسپروس وارد جنگ بشه بزرگترین اشتباه تاریخ پادشاهی اش را مرتکب شده
    جورجان که علاقه زیادی به امپراطور داشت با شنیدن این حرف بُراق شد میخواست از امپراطور دفاع کند در عین حال مستی کمی کندش کرده بود بنابراین شمرده شمرده صحبت میکرد: نننننه اوووون مجبوره بااااید یه کااااری کرد دزرت لند همیییشه پشت ما بوده . تو خودتم همییییشه میگفتی اسپروس باید بعد فراااار باسمن ها از اوووش (هیک) شانی حسابشونو میرسید
    - مرد سیلورپاین جنگجو نیستند و تحمیل این جنگ به اونها اشتباهه
    - (هیییک ) ما اونقدرام ترسوووو نیستییم آکویی. میجنگیم و پشت متحدامون میمووووونیم (سپس بلند شد و شمشیر فرضی اش را از نیام کشید و ژست حمله گرفت)
    آکوییلا خندید و گفت: ملکه یه غریبه است و معلومه که روی تصمیمات امپراطور تاثیر میذاره . واقعا تاسف باره
    این بار جورجان عصبی شد تحمل مخالفت با پادشاه و ملکه را نداشت کنترلش را از دست داد و باخشم گفت: ملکه غرررریبه نیست (هیک)دلبان داره
    چشمان آکوییلا برق زد بالاخره به موضوع مورد علاقه او رسیده بودند دلبان شارلی از کجا آمده بود؟ اما جورجان عصبی تر و آشفته تر از همیشه سکوت کرد و مجددا سکسکه اش گرفت. آکوییلا جام جورجان را مجددا پر کرد و او آنرا لاجرعه سرکشید .آکوییلا گفت: دلبانش چیه؟
    - من نمیدووووونم میییییگن یه روباهه
    - پس حیله گر هم هست
    - گفتم که من نمیدوووونم
    - جورجان تو دانشمندی و از نزدیکهای پادشاه باید بدونی این چیزها رو . مطمئنم اسپروس به تو بیشتر از همه اعتماد داره
    جورجان به وضوح خشنود شده بود و آرامشش را بدست می آورد. گفت: تو که خووووودت از خانداااااان امپراطوری هستی
    - من همیشه از دربار دوری میکنم این جوری بزرگ شدم
    صحبتشان ادامه پیدا کرد جورجان آنشب مقاومت کرد و رازش را فاش نکرد اما آکوییلا بوضوح میفهمید که تا رسیدن به هدفش راه طولانی ای نمانده. جورجان نشان داده بود که غیر قابل دسترس نیست.
    ریپولسی یکی از فرماندهان جدید ارتش ظاهری رعب آور داشت سالها در کوهستان زیر نظر عمویش تمرین کرده بود و جزو افرادی بود که جدیدا به ارتش ملحق شده بود . او به همراه 5000 نفر از سربازان ارتش در مرز اکسیموس مستقر شدند از سوی دیگر کیه درو که خود سابقا فرمانده نیروی دریایی بود با 5000 نفر از نیروهایش از طریق دریاچه قو به سمت جنوب حرکت کردند کشتی های جنگی سیلورپاین به خاطر بدنه باریک و سرعت حرکتشان از کارامدترین کشتی های دریاچه قو بودند اما کیه درو به خودش لعنت میفرستاد که چرا در زمان صلح به فکر افزایش تعداد این کشتیها برنیامده.

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۱۴/۹/۱۳۹۶   ۱۰:۵۷
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان