خانه
291K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۷:۰۹   ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست

    بی آغار، بی پایان
    فصل دوم : طوفانی از غرب - قسمت بیست و نهم

    سه شب متوالی منجنیق های دزرتلند قلعه پاپایان را کوبیدند، اما قلعه بیش از آنچه انتظارش را داشتند مقاومت کرده بود.
    نزدیک غروب بود و همه سربازان در همه بخش های مختلف پس از سخنرانی طولانی آندریاس گودریان و نیکلاس بوردو، فرمان آماده باش کامل پس از تاریکی شب داشتند. آنها میدانستند که معنی این فرمان این است که بسیاری از آنها، دیگر طلوع آفتاب را نخواهند دید.
    بعضی از آنها تنها گوشه ای نشسته بودند و بعضی هم به صورت گروهی گرد هم جمع شده و از خاطرات و لحظات لذت بخشی که در گذشته پشت سر گذاشته بودند صحبت میکردند و بعضی هم سعی میکردند به گروه امیدواری بدهند و از اتفاقات خوبی که در آینده انتظارشان را میکشید حرف بزنند.
    درین بین گروهی که برای تحمل این فشار به شراب روی آورده بودند با گستاخی بیشتری صحبت میکردند. یکی از آنها که مرد تنومندی هم بود و از نیروهای حمل دژکوب بود با اینکه ته دلش امیدی به زنده ماندن نداشت گفت : فردا صبح که قلعه رو تصرف کنیم، همه زنهای خوشگل شهر رو دور خودم جمع میکنم. راستش اهمیتی نمیدم که خوشگل باشن یا نه، فقط به کاری که بعدش میخوام بکنم فکر میکنم.
    در بین این گروهی که دور هم نشسته بودند، کماندار زن ماهری هم حضور داشت که با شنیدن این حرفها براشفت : تو هیچ غلطی نمیکنی. قبل از اینکه ما قلعه رو فتح کنیم تو زیر قیرهای داغ ذوب شدی. خودم فردای فتح قلعه میرم خبر مرگت رو به زنت میدم. شنیدم زن جذابی هم هست ...
    گروه شروع به خندیدن کرد، یکی از آنها که سکسه اش گرفته بود، شرابی که در دهانش بود را به سمت مرد قوی هیکل پووف کرد.

    مرد قوی هیکل مست، خونش به جوش آمد و تکه سنگی که کنار دستش بود را به طرف زن کماندار پرتاب کرد(که البته زن با چابکی در مقابل سنگ جاخالی داد) و گفت : لعنت به تو. لعنت به اون شابین که اجازه داد شما زنها هم توی سپاه عضو بشید. امیدوارم اگه من مردم، تو هم گیر سربازهای اکسیموس بیفتی، اگه نه بعد از فتح قلعه همه زنهای اکسیموس رو جمع میکنم، به علاوه خودت. حالا برو یه چاله بکن، میخوام خودم رو خالی کنم. یالااا

    زن کماندار : میبینم که داری خودتو خراب میکنی.


    لئوناردو پودین که در بین اعضای همین گروه نشسته بود، بلند شد چند قدمی راه رفت تا به وسط دایره ای رسید که همرزمانش شکل داده بودند. بعد با صدای بلند گفت : خوش و بش خوبی بود. اما ما نیومدیم اینجا که در مورد زنها صحبت کنیم.

    درین لحظه مرد قوی هیکل جام شرابش را سر کشید و گفت : من به همین دلیل اینجام.

    پودین ادامه داد : خوب برای اینکار اول باید زنده بمونی. ما برای دزرتلند و برای بقا اینجا هستیم. بقای سرزمینمون، آرامش خانواده هامون. برای اینکه قلعه رو فتح کنیم، باید زنده بمونیم، فکر نکنید اگر یک نفر یا دو نفر یا 10 نفر رو از پا دراوردید، سهمتون رو به کشورتون ادا کردید. نه! ما شکست ناپذیریم. ما تا پایان کنار هم هستیم، اگه دژکوب رو حمل میکنید لحظه ای از زیر حفاظ بیرون نیاید. اگه کماندار هستید، با هر تیر، سرنوشت کشورتون رو رقم بزنید. ما که شمشیر میزنیم با هر ضربه یک قدم جلوتر میریم، ولی ما نمیخوایم که متوقف بشیم. اجازه نمیدیم دژکوب از کار بیفته. هر کس که از دست رفت، برای پر کردنش جاش از هم سبقت بگیرید. دژکوبهای ما وقتی از جا بلند میشن تا قلعه فتح نشه روی زمین قرار نمیگیرند ...

    در این لحظه صدای شیپورهای آماده باش از هر طرف به گوش رسید. فرمانده های گروههای مختلف افرادشون رو به سرعت در سر مواضع از پیش تعیین شده قرار دادند.
    با فرمان آندریاس گودریان منجنیق ها بی وقفه شروع به شلیک توپ های سنگین و آتشین کردند. پس از گذشت دقایق طولانی از شلیک بی وقفه گوی های آتشین، با فرمان نیکلاس بوردو، نیروهای سد شکن، دژکوب و نردبان دار ها، با سرعت به سمت قلعه حمله ور شدند. چند دقیقه بعد، دژکوب ها به در اصلی قلعه رسیدند. در طول مسیر بارانی از تیر روی آنها میبارید و با وجود سپرها و محافظ های مختلف لحظه به لحظه افرادی از آنها روی زمین می افتادند و نیروهای پشتیبان جایشان را پر میکردند. پس از رسیدن دو دژکوب اصلی، با شمارش فرماندهان، دژکوب ها اولین ضربه را وارد کردند. مرد قوی هیکل، که وسط یکی از دژکوب های اصلی مستقر بود، با هر بار ضربه فریاد میزد : لعنت، لعنت، لعنت ...
    و همزمان آبشاری از قیر داغ روی دژکوبها فرو ریخت.

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۲۷/۱۰/۱۳۹۶   ۱۸:۰۷
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان