خانه
291K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۷:۲۶   ۱۳۹۶/۱۲/۱۴
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست

    بی آغار، بی پایان
    فصل دوم : طوفانی از غرب - قسمت چهل و چهارم

    در حالی که اخبار پیروزی بزرگ نیروهای متحد، باعث شعف و شادی فراوانی در دزرتلند شده بود، اما نیروهای سالوادور و آرتور ساگشتا، بدون توجه به اتفاقات، روی موضوعات پیش آمده در بخش کولینزها متمرکز بودند. بعضی از کولینزها احتمالا به کمک مردم اکسیموس به شکل راهزن به مسیر حرکت پشتیبانی دزتلند حمله کرده بودند و خساراتی را ایجاد کردند.

    سِر سالوادور، به کمک نیروهای ارشد آرتور توانسته بود با بخشی از بزرگان کولینز که ارتباط بهتری با دزرتلند داشتند ارتباط بگیرد و برای پیشرفت بهتر مذاکرات از اروین مونتانا خواسته بود تا در این مذاکرات کنار او باشد. مذاکره با بزرگان کولینز توسط یک نظامی و یک غیر نظامی.

    اروین مونتانا در این مذاکرات به بزرگان کولینزها گفته بود با وجود اینکه دزرتلند خنجر از پشت انهم در شرایط جنگی را به هیچ عنوان تحمل نمیکند، اما به دلیل نام خوش و عقبه موتانیشا که توسط اکسیموس های ظالم به قتل رسیده بود، دو راه برای آنها باقی خواهند گذاشت. راه اول اینست که به زودی سپاهی از نیروهای داخلی دزرتلند به تمامی کلونی های انها که در حال حاضر کمترین انسجام را داشتند حمله خواهد کرد و تمامی مردانشان را خواهند کشت و زنان را به بردگی خواهند گرفت.

    راه دوم اما معرفی گروهها و سرکرده های بزدل انهاست که پس از مرگ موتانیشا به کولینز و تاریخش خیانت کردند و با اکسیموسها همدست شدند. در چنین حالتی، دزرتلند پس از تسویه حساب با این گروهها، امکان وجود بخش کولینز مستقل را تحت نظر پادشاهی دزرتلند به انها خواهد داد. او گفت تمام امتیازات و تصمیمات بخش کولینز مربوط به خودشان خواهد بود، تنها در مورد مسایل امنیتی و حیاتی باید تایید پادشاهی را بگیرند و مالیات اندکی از درامدشان را به نماینده پادشاه که مقری دائمی به همراه نیروهای حفظ امنیت در آنجا خواهند داشت بدهند. 

    شرط آخر را سِر سالوادور اعلام کرد که تا زمان اعلام رای نهایی، بزرگان کولینز حق خروج از ساختمان مذاکره را نخواهند داشت.

    ...

    رومل گودریان و مارتین لودویک لیدمن، پس از مراسم عروسی در پایتخت ماندگار شدند و به دلیل فاصله زیاد محل جنگ تا کمپ لب مرز، دیگر لزومی به حضور خود در کمپ نمیدیدند.

    رومل گودریان به همراه ملکه، هرزگاهی مادونا رو سوپرایز میکردند و او را به ملاقات خودشان میخواندند. غیر از آن باز اوضاع به روال قبلی برگشته بود و کوچکترین خبری از مسایل جنگ یا مسایل دیگر به اطلاع مادونا نمیرسید و با او کاملا مثل یک غریبه برخورد میکردند. طوری که مادونا به خوبی تفاوت اعتبار و اعتماد را متوجه شود.

    نامه هایی از شارلی درومانیک و رابرت لیدمن به دست آنها رسیده بود که هر دو شگفت زده از چگونگی این رخداد عظیم، درخواست داشتند بدانند، که چگونه آنرا برای همسایگان و کشورهایی که در آنها مشغول به انجام وظیفه بودند توضیح دهند.

    در جواب هر دو، نامه های رمزگذاری شده ای ارسال گردید که به دلیل سرعت بالای اتفاقات در جنگ هنوز پایتخت رسما ازین اتفاق مطلع نشده است اما این خبر را در هر 4 اقلیم منتشر کنید که احتمال اول، ناامیدی و خستگی اکسیموس ها از رهبرانشان عامل اصلی این اتفاق بوده است.

    ....

    در پالویرا همه سرمست ازین پیروزی بودند. آندریاس مقام لئونارد پودین را به قائم مقام برنارد در نیروهای پیاده ارتش ارتقا داد. او با سرعت چشمگیری رشد میکرد.

    در جمع سه نفره، وقتی کیه درو از راز و نقشه آندریاس باخبر شده بود، دهانش خشک شده بود و به عواقب چنین نیروی غیرقابل مهاری فکر میکرد.

    آندریاس دستور داده بود تا کمان های منجنیق زن را به همراه اسرا به دزرتلند بفرستند. امکان محافظت از 5 هزا اسیر نبود پس آنها را در گروههای کوچک در شرایط سخت و در قفس های تنگ به سمت دزتلند ارسال میکردند. غذای آنها هر چیزی بود که در راه پیدا شود و در این فصل برفی، معمولا انها تا سرحد مرگ گرسنه و تشنه بودند.

    آندریاس در اتاق فرماندهی از کیه درو در مورد میزان تلفاتشان در جنگ شمالی پرسید و بسیار از این اتفاق متاسف بود. اگر حمله شمالی با موفقیت یا در زمان بهتری انجام شده بود، کار اکسیموس ها یکسره شده بود. با این حال رو به کیه درو و نیکلاس  و برنارد که اینبار برای توضیح نقشه قبلی در جلسه حاضر بود کرد و گفت : ما باید با تمام قوا و سرعت به سمت کارتاگنا حمله کنیم. اکسیموس ها در حال حاضر در بهت هستند و قبل از اینکه بتونن انسجام خودشون رو پیدا کنن، باید به کارتاگنا برسیم، اونها به زودی به همه شک میکنن و این ترک بزرگی در دیوار همه قلعه هاشون خواهد بود.

    برنارد رو به آندریاس گفت : درین مدت لئونارد نظر من رو حسابی به خودش معطوف کرده. اون واقعا نابغه ست. در ضمن موردی رو به من گفت که فکر میکرد دور از ادبه که مستقیم به تو بگه. منم تا حدی باهاش موافقم. نیروهای اکسیموس با توجه به کتیبه ها روز به روز به شدت افزایش پیدا میکنه.ارتش اصلیشون هم از شرق رسیده.  ما اسرای زیادی از اونها در اختیار داریم. چندین شخصیت مهم و با نفود و هزاران سرباز. پس اگر این جنگ فرسایشی بشه، هر روزش به نفع اونهاست. احتمال اینکه ما بتونیم به همین سادگی به کارتاگتا نفوذ کنیم پر از ریسکه. اون قلعه در یک فضای صاف و مشرف به همه نقاط هست و کارمون رو خیلی سخت میکنه. در ضمن جمعیتی میلیونی اونجا مهاجرت کرده که حتی رد شدن ازشون و گیرکردن لای دست و پاشون میتونه برای ارتش ما مسئله ساز بشه. ما میتونیم نیمه جنوبی رو مستحکم در اختیار بگیریم و با مذاکره و معامله، اول کاری کنیم که اونها کتیبه هاشون رو متوقف کنن. چون حاکم شدن بر کل سرزمین اکسیموس چیزی نیست که بشه خیلی روش حساب کرد، اونم با این تاریخ و تمدن طولانی. بهتره که پادشاهی خودمون رو به عنوان مهمترین پادشاهی تثبیت کنیم و نیمه جنوبی رو از نیروهای نظامی خالی کنیم. نیمه شمالی هرچقدر هم سرباز تولید کنه به دلیل فشاری که از دو جهت بهش میاد و شرایط بد اقتصادی و اقلیمی نمیتونه دست بالا رو بگیره.

    نیکلاس و کیه درو پس از کمی فکر سری تحسین برانگیز تکان دادند اما اندریاس گفت : این یک ریسکه خیلی بزرگه. اگه ما توی این قلعه معطل بشیم و بخوایم سراغ مذاکره بریم، همون کتیبه ها کلکمون رو میکنن. در عین حال درسته که ما 20 هزار نفر از ارتش اونها رو نابود یا اسیر کردیم اما خودمون هم صدماتی دیدیم. ما لازمه حالا که همه ارتششون به هم مشکوک هستند، کارشون رو یکسره کنیم، بعدا برای مذاکره با بزرگان اکسیموس فرصت کافی داریم. با تمام قوا به کارتاگنا حمله میکنیم. همین فردا صبح. نیروها رو آماده کنید. آندریاس این را گفت و به معنی پایان جلسه از جایش بلند شد و 4 جام شراب را پر کرد و یکی را برداشت و به دهان برد.

    برنارد، پس دست کم این قلعه رو که بدون خسارت به دست اوردیم، حفظ کن آندریاس. از نیروهای پشتیبان بخواه که بعضیشون اینجا مستقر بشن و شرایط رو برای دفاع احتمالی با آوردن مواد لازم و پر کردن انبار در حد ارتش دزرتلند اماده کنند.

    آندریاس فکری کرد و جامش را تا ته سر کشید و همزمان با پایین اوردن جام، سرش را به نشانه تایید تکان داد.

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۱۵/۱۲/۱۳۹۶   ۱۱:۳۲
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان