بیاید با هم مجموعه های داستان کوتاه خوب رو بخونیم و نقد کنیم

عزیز دلمی شما مرمری جونم منم هم ولنتاین رو و هم سپندارمزگان رو تبریک میگم به همه خیلی خوشحالم کردی دوست جونای عزیز همیشه زندگیتون پر از عشق و دوستی باشه

دوستان نقد داستان مسموم کننده رو شروع کنید. با توجه به اینکه زمان نقد و مطالعه داستان اول تا بیست و هفتم بود می تونید آزادانه تریبون رو در آغوش بگیرید

سلاممممممممممم
من اومدم خوش اومدم
خب من همون روز دومی که کتاب خریدم داستانو تموم کردم . روز اول 20 صفحه و روز دوم بقیه شو خوندم
کتاب متن روونی داشت و خوب بود . خیلی دوست داشتم که در توضیح جزییات زیاده روی نشده بود و همونایی که گفته شده بود به خوبی کفایت می کرد . موضوع داستان و پایان جالبش منو غافلگیر کرد . بعضی داستانا مثل فیلم هندی می مونن اولشو شروع کنی تا آخرشو می تونی حدس بزنی! اما این اونجوری نبود. به نظر من خیلی بهتر بود که در مورد خواهر ماری بیشتر صحبت میشد که شریک یکی از جرماش بود و من دوست داشتم که بیشتر ازش بدونم .
در کل راضی بودم ازش

غزلی ؟؟ فعلا فقط داستان اول . می تونی خط به خطم نقدش کنی ولی نری سراغ داستان دوم هاااااااا

برای من شجاعتی که عشق در زن ایجاد کرده بود جالب بود.اون انقدر عاشق کشیش شده بود که حاضر شد به خاطر جلب توجه بیشتر کشیش اعتراف کنه ولی در نظر من کشیش آدم خوبی به نظر نرسید.

منم خوندم! داستان خوبی بود، فقط مشکلش این بود که دوره ی وقوعش رو نمی شد حدس زد و ترجمش هم یه مشکلاتی داشت ولی شخصیت مسموم کننده خیلی قابل لمس بود، غیروابسته بودن یک روستای کوچیک به بودجه دولتی خیلی الهام بخش بود! و البته شخصیت عجیب ماری! مطمئنم که عشقش به کشیش یه جور عشق به یک ناهمجنس نبود به نظر من عشقش در طول تمام داستان عوض نشد و چیزی نبود به جز حس تمایز و دریافت توجه! ماری چون متوجه شده بود کشیش توانایی جلب توجه اهالی رو حتی بیشتر از خودش داره سعی کرد تمام توجه کشیش رو جلب کنه که به بقیه هیچ وقتی نرسه! و برای اینکار هم اصلا مهم نبود چه هزینه ای پرداخت می کنه همونطور که برای قتل هاش هیچ انگیزه ای نداشت بجز قرارگزفتن در مرکز توجه! حتی حاضر شده بود از خیر خوشگذرونی با پولهای شوهرهاش صرف نظر کنه تا همچنان توجه مردم و مطبوعات رو به عنوان یک مورد عجیب حفظ کنه! داستانش جالب بود.

منم مسموم کننده رو خوندم. راستش اگر بخوایم با خودمون روراست باشیم به نظرم امثال این خانم مورستیه خیلی اطراف ما هستند که ما بهشون اجازه بقا میدیم. مردم روستا از هر چیز دیگری در داستان برام جالبتر و البته رقت برانگیزتر بودند. اینکه بدونی یک نفر چه بر سر آرمانهای یک قوم می تونه بیاره و ازش یه اسطوره بسازی تا ازش پول دربیاری چیز جدیدی نیست! داریم. ولی مردم این روستا انگار نمونه تصویری این موضوعند برای زدن اون تلنگره به ما که آهای شما هم ...!؟
از طرفی وقتی چیزی رو قهرمان، اسطوره، فرشته و .... می خوانیم نظر ما می تونه نسبت به همه چیز بر محور اون شخص بچرخه درست و غلطش هم مهم نیست . این دومین اثر هنریه که می بینم مستقیماً به این موضوع اشاره می کنه. کسی اینجا فیلم پرفیوم-عطر-(perfume) رو دیده؟ اگر ندیدید حتما ببینید حتما که میگم یعنی حتماهــــــــــــــا.... پشت آدم می لرزه وقتی بفهمی چطور میشه روحیاتتون، معنویاتتون و افکارتون دستکاری بشه. اینجا هم یک کشیش رو داشتیم که حالا بخاطر ماری مورستیه حاضر به دروغگویی شد. راستش خیلی حرف هست توی این داستان اگر دقیق بخونیدش و یک نکته جالب دیگه رفتار متفاوت بچه ها و بزرگسال ها با ماری هست. این رو با هم مقایسه کنید متوجه منظورم میشید.

عالی بود پریسان جون
نگاهت خیلی ناب و اخلاقگرا بود، واقعا لذت بردم.

قربونت مهرنوش عزیزم در همنشینی با دوستان خوب باید نکته سنج بود

ای کتاب خوانان نقد کنید... روز بیست و هفتم است و روز آخر داستان اول ... باشد که رستگار شوید

دوستــــــــــــان تاپیک رو تحریم فرمودید؟!!

دوست جونان گلم لباس عروس من توی چهلمین مسابقه عروس نوعروس
http://www.zibakade.com/Topics/بچه-ها-لباس-عروسم-توی-مسابقه-شرکت-داده-شدبیای-رای-بدید-لطـــفا-TP17735-PI343564

حتما سز بزنید

تنها دو روز مونده برای بازگشت هاااا کسی این داستان رو تموم نکرده؟

من خوندم
قشنگ بود ولی مسموم کننده رو بیشتر دوست داشتم.
همه خوندن می آم نظرمو کامل می نویسم

فردا و پس فردا تایم نوشتن نظراته ساناز جونم چون دیگه دو روز آخره با خیال راحت بیا بنویس . راستی لباس عروسم رو دیدی؟

من تو این دو روز می آم می نویسم.آره عزیزم خیلی قشنگه

داستان بازگشت
پیام این داستان که قدر خانواده خود را بدانیم قبل از اینکه آنها را از دست بدهیم را به خوبی به خواننده می رساند ولی در کل داستان خاصی نبود.فقط از قسمت آخر که می فهمد دختری که خانمش حامله بوده از دست داده کمی داستان را بهتر کرد.

بچه ها برید توی سایت و به لباس عروسم رای بدید لطفا:
http://www.zibakade.com/Topics/بچه-ها-لباس-عروسم-توی-مسابقه-شرکت-داده-شدبیای-رای-بدید-لطـــفا-TP17735-PI344294

مرسی از ساناز گلم مابقی دوستان کجان؟ من چند صفحه ای از داستان مونده برام امشب تمومش کنم فردا بیام پر و پیمان بنویسم