خانه
192K

بیاین از سوتی هامون بگیم

  • ۰۳:۰۷   ۱۳۹۳/۱/۱۸
    avatar
    کاربر فعال|1074 |696 پست
    زیباکده

    بهار دخت : 
    یه بار رفته بودیم یه مهمونیه خانوادگی،خیلی وقت پیشا،همه سر سفره بودیم،موقع غذا خوردن.من و دخترخاله هام طبق معمول حرف می زدیم و میخندیدیم حتی به ترک دیوار!داشتیم مسخره بازی در میآوردیم که در راستای اون من بلند گفتم: دست دست دست، گور بابا اقدس!!!
    واااااااای یهو دیدم یکی سقفو نگاه میکنه،یکی بلند شد گفت برم نمکدون بیارم،یکی سرش پایینه تند تند غذا رو می بلعه،اون جا بود که یادم افتاد اسم میزبان یعنی دخترخاله بزرگه ی مامانم اقدسه!!!!!

    زیباکده
    وااااااااااااااااااااااااای...ایول....سوتی به این میگنااا

    اشک از چشمم سرازیر شد از خنده !
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان