این سوتی مربوط به من نیست ...شاهکار مامانمه
یه روز که خونه مامانم بودیم عصری من و افشین (برادرم ) و النا و همسری رفتیم پارک ..از اونجا به مامانم زنگ زدم که اگه خریدی داری برات انجام بدم و اونم گفت نه کاری ندارم بیا ...
معمولا پشت در با النا این دیالوگ ها که برگرفته از شنگول و منگوله تکرار میشه
النا : کیه کیه در میزنه ؟ در رو با لنگ در میزنه ( به گویش خودش)
اون بد بخت پشت در : منم منم مادرتون ..علف آوردم براتون
النا : اگه راست میگی دستت رو از زیر در بده تو
و........
پنج دقیقه بعد از تلفن من زنگ در خونه رو میزنن .نگو سرایدار ساختمانه که اومده زباله ها رو ببره ..
مامانم فکر میکنه ما هستیم و میگفت با یه غر و غمیشی گفته : کیه کیه در میزنه ؟ در رو با لنگ در میزنه؟( ادای النا رو در آورده)
میگفت دیدم جوابی نیومد از چشمی نگاه کردم دیدم وااااااااااااااااااااااااای سرایداره داره پشت در قهقه میخنده
بیچاره روش نشده زباله ها رو بده بهش بابام رو صدا کرده
دیدم تو پارکینگ سرایداره ما رو دید خندید نگو مامانم چه کرده....