خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
فرهنگ و هنر
سینما ، تئاتر و تلویزیون
26.9K
تازه های فیلم و سریال
جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)
۱۱:۱۴ ۱۳۹۲/۵/۲۱
Sahar mohammadi
کاربر فعال
|
91
|
320 پست
به ضرس قاطع ميگفتم «دودكش» موفق میشود / اولين گفت وگوی مفصل با هومن برق نورد كه موفقترین بازیگر مجموعههای تلویزیونی ماه رمضان بود
محمد صادق شايسته: در سال هاي اخير كمتر بازيگري را مي توانيد پيدا كنيد كه در كمتر از يك سال با سه سريال مختلف طعم موفقيت را تمام و كمال بچشد. هومن برق نورد يكي از همان معدود بازيگران است. پاييز 91 برق نورد حسابي در كمدي «دزد و پليس» تركاند، بعد با سريال درام «زمانه» زمستان موفقي را پشت سر گذاشت و حالا در رمضان 92 با كمدي «دودكش» يك بار ديگر طعم موفقيت را چشيده است. فيروز «دودكش» خوب موقعي به تور محمد حسين لطيفي خورد. لطيفي كه مي خواست بعد از مدت ها دوري از تلويزيون با يك كار آبرومند دوباره كنار مخاطبان قرار بگيرد انتخاب درستي كرد. كافي است كمي به اطرافتان نگاه كنيد تا ببينيد تكه كلام هايي فيروز مثل «آمپاس»، «قمپز»، «انقولت» و «ضرس قاطع» چقدر بين مردم جا افتاده است و قطعا اگر شخصيت يا سريالي جاي خودش را بين مخاطبان به دست نياورده باشد در بين آن ها هم بازخورد نخواهد داشت. موفقيت دوباره اين سريال بهانه خوبي بود تا به سراغ برق نورد برويم و درباره «دودكش» با او گپ بزنيم كه در ادامه مي خوانيد.
محمد حسين لطيفي پس از مدت ها با دودكش دوباره به تلويزيون برگشته است. قبل از جدايي لطيفي از تلويزيون او هميشه به سخت گيري و وسواس زياد در كار معروف بود. حالا پس از چند سال بازگشت در تجربه اي كه شما براي اولين بار با اين كارگردان داشتيد باز هم سخت گيري هاي معروفش را ديديد؟
آقاي لطيفي هر چقدر هم سخت گير و وسواسي باشد به پاي من نمي رسد. اتفاقا در سخت گيري و وسواس خودم سرآمدم و نمي گذارم هيچ چيزي از زير دستم در برود. جديت و وسواس آقاي لطيفي را سر اين كار ديدم ولي اين جديت در خصوص من نبود چون آقاي لطيفي خودش مي ديد كه من سر كار آخر جدي بودنم. هميشه به اين معتقد بودم كه يا كاري رو نبايد كرد يا اگر تصميم به انجامش گرفته شد بايد به نحو احسنت انجامش داد. به همين دليل هم سر كار خيلي جدي هستم، حتي گاهي اخلاقم تند مي شود ولي همه اين ها دليلش اين است كه از جدي بودن در كار نتيجه خوبي گرفته ام.
بعد از تجربه با سعيد آقاخاني و حسن فتحي در كمتر از يك سال تجربه كار با محمد حسين لطيفي را هم پيدا كرديد. از نظر هومن برق نورد ويژگي خاص كارگرداني لطيفي چيست؟
از نظر اخلاقي كه نمي توانم او را توضيح دهم فقط مي توانم بگويم در طول كار با يك آدم بسيار محترم و وارسته و بزرگ رو به رو بودم. هر چند قبلا تعريف هاي زيادي در مورد خصوصيات اخلاقي او شنيده بودم و در اين مورد شكي نداشتم ولي در اين كار از نزديك آن تعريف ها را لمس كردم و فهميدم همه آن ها درست بوده. اما در زمينه كاري بزرگترين ويژگي لطيفي اين است كه بازيگر را خسته نمي كند. كاملا دكوپاژ دارد، خب بعضي كارگردان ها دكوپاژشان را روي كاغذ مي آورند و بعضي هم آنقدر ذهنشان آماده است كه در صحنه دكوپاژ را انجام مي دهند. آقاي لطيفي هميشه دكوپاژ دارد. اين ويژگي باعث مي شود بازيگر وقتي داخل صحنه مي آيد بداند قرار است چه اتفاقي بيفتد. بسياري از كارگردان ها يك نما را به ده شكل لانگ شات و مديوم شات و كلوزآپ و از بالا و از پايين مي گيرند تا بالاخره به يك نماي خوب برسند ولي لطيفي كاملا مي داند كه اين لحظه لانگ شات است، اين لحظه مديوم شات و اين لحظه كلوزآپ، اين باعث مي شود بازيگر مجبور نباشد ده دفعه يك پلان را در نماهاي مختلف بازي كند. كارگردان هايي كه دقيقا نمي داند چه مي خواهد اين گونه كار مي كنند تا در تدوين دستشان باز باشد. در كل آقاي لطيفي در همان زمان تصوير برداري به نوعي كار را تدوين شده مي گيرد. او خوب مي داند كه وقتي وارد صحنه مي شود چه مي خواهد و اين باعث مي شود بازيگر اذيت نشود و بي خودي انرژي اش هدر نرود. از طرفي او همان گونه كه گفتم در كار آدمي بسيار جدي است و من با آدم هاي جدي خيلي بهتر مي توانم كار كنم و برايم بسيار محترم تر هستند.
چرا؟
به خاطر اينكه من خودم خيلي جدي هستم، اگر قرار باشد من جدي باشم و كارگردان جدي نباشد جور در نمي ايد و همه چيز به هم ريزد. مثلا آقاي فتحي هم مثل آقاي لطيفي بسيار سختگير و جدي است و علي رغم اينكه گاهي خيلي از بازيگران از اين مسئله شاكي مي شوند اما من به شدت اين اخلاق را دوست دارم. به خاطر اينكه او پوست من را مي كند و من هم پوست كار را مي كنم. خب در چنين شرايطي وقتي در فيلم يا سريالي بازي مي كنم از همان ابتدا به نتيجه كار ايمان دارم.
با توجه به اين كه به قول خودتان در متن و فيلم نامه خيلي سخت گيري مي كنيد آيا برزو نيك نژاد نويسنده دود كش براي پذيرفتن نقش فيروز توسط شما از همان ابتدا متن كامل فيلم نامه را به شما داد؟
نه. به من پنج قسمت از كار را دادند و بعد از خواندن آن پنج قسمت كار را قبول كردم. در طول كار هم به فاصله سه يا چهار قسمت فيلم نامه به دست ما مي رسيد. يعني اگر در حال تصوير برداري قسمت دوم بوديم من فيلم نامه قسمت نهم يا دهم را مي خواندم. البته نيك نژاد از همان ابتدا كليت شخصيت فيروز و ابتدا و انتهاي كار را براي تلفني براي من تعريف كرد، بعد كه پنج قسمت آماده شده فيلم نامه را براي من فرستاد و خواندم، فيلم نامه را در كنار توضيحات قبلي نيك نژاد گذاشتم و حس كردم فيروز را در خودم پيدا كردم. هر چند در طول ساخت يك سري تغييراتي به دلايل مختلف در بعضي چيزها صورت پذيرفت اما هيچ وقت به كليت اوليه اي كه در ذهن من از فيروز شكل گرفته بود لطمه اي وارد نشد.
خب شما وقتي مي دانيد هنوز قسمت هايي از كار نوشته نشده و دست نويسنده براي يك سري تغييرات يا اضافه كردن يك سري چيزها به شخصيت فيروز باز است چقدر خودتان را در شخصيت پردازي فيروز دخيل كرديد؟
ببين من بازيگر بداهه نيستم. اصلا اگر قرار باشد در كاري بداهه پردازي كنم سر آن كار نمي روم. من بايد متن داشته باشم، ولي متن را جوري به خودم مي چسبانم كه همه احساس كنند اين ديالوگ ها واقعا متعلق به خودم هست و از زبان خودم بيرون مي آيد. در طول اين كار من يك واو اضافه يا كم نگفتم و دقيقا عين متني كه به من مي دادند را جلوي دوربين اجرا مي كردم. حتي تمام تكيه كلام هايي كه در كار مي بينيد همه از قبل توسط نويسنده كار نوشته شده بود. حالا شايد يك جايي در يك مونولوگ طولاني به ذهنم مي رسيد كه خب از اين تكيه كلام اينجا هم مي شود استفاده كرد ولي باز در همين اضافه كردن هم اجازه مي گرفتم و بعد استفاده مي كردم.
نكته اي كه در خصوص تكيه كلام هاي اين كار از جمله «آمپاس» يا «ضرس قاطع» وجود دارد اين است كه انگار حجم تكيه كلام ها نسبت به كاري به دزد و پليس كمتر است و به همين دليل شما خيلي بيشتر از آن ها استفاده مي كنيد.
يكي را بگذاريد به حساب رج زدن. مثلا شنبه صحنه داخل اتاق را گرفتيم و ده روز بعد صحنه داخل حياط را، خب من يادم نمي ماند كه ده روز پيش چند بار در صحنه اتاق از اين تكيه كلام استفاده شده و شايد اين باعث شده كه كمي به نظر مخاطب اين تكيه كلام ها زياد استفاده شده باشد، دومين دليل هم به نظرم جديد بودن اين تكيه كلام ها نسبت به تمام تكيه كلام هايي است كه در كارهاي قبلي ام استفاده مي كردم. واقعا هيچ كدام از تكيه كلام هاي اين سريال به گوش مردم عادي آشنا نبود. مثلا كلمه «آمپاس» را من خيلي وقت بود نشنيده بودم. اين خيلي وقت بود كه مي گويم نزديك به سي سال است. شايد در دوران بچگي بود كه بعضي از اين تكيه كلام هاي «دود كش» را از زبان پدربزرگم مي شنيدم. حتي يك بار از برزو نيك نژاد پرسيدم واقعا اين تكيه كلام ها را از كجا گير آورده است. خب اين ها شبيه تكيه كلامي مثل «خواهر گلم» در «دزد و پليس» نيست كه خيلي ها ممكن است در زندگيشان گفته باشند يا الان هم مردم از آن استفاده كنند به همين دليل تكيه كلام هاي «دودكش» خيلي بيشتر به چشم مردم مي آيد.
پس از ساختمان پزشكان و دزد و پليس اين سومين باري است كه شما و بهنام تشكر در كنار هم قرار گرفته ايد ولي بر خلاف دو كار قبلي اين بار خيلي نمي شود شما دو نفر را زوج دانست. خودتان اين مسئله را قبول داريد؟
قطعا من و بهنام در «دودكش» زوج نيستيم. دو تا بازيگريم كه دو نقش را در يك سريال مشترك بازي مي كنند. به نظرم در اين كار من به امير حسين رستمي بيشتر نزديكم تا به بهنام تشكر. ولي هيچ ترس و ابايي ندارم از اينكه با بهنام تشكر تشكيل يك زوج هنري بدهيم. چون هم خودش را دوست دارم و بازي اش را. حتي فكر مي كنم هر چه جلوتر برويم مي توانيم زوج هاي بهتري شويم و كارهاي جذاب تري ارائه دهيم چون بيشتر با هم آشنا مي شويم، بيشتر اخلاق هاي هم دستمان مي آيد. مثلا در ساختمان پزشكان كه اولين همكاري ما بود شايد در طول 53 قسمت من فقط دو بار به بهنام گفتم كه بهتر نيست اينجا را اين گونه بگويي؟ ولي در دزد و پليس سي بار اين حرف را زدم و او هم همين طور. در دودكش اين بده بستان خيلي بيشتر شد. قطعا در همكاري هاي بعديمان بيشتر مي توانيم به هم كمك كنيم و روي بهتر شدن بازي همديگر تاثير گذار باشيم.
مي گوييد شما و تشكر در اين كار زوج نيستيد. اگر زوج بوديد، يعني جاي امير حسين رستمي و بهنام تشكر با هم عوض مي شد، با توجه به دو موفقيت قبلي شما و تشكر در «ساختمان پزشكان» و «دزد و پليس» فكر مي كنيد نتيجه كار بهتر مي شد؟ يا فكر مي كنيد جايگاه فعلي بازيگران در اين سريال درست است؟
تا به حال به سوال فكر نكرده بودم. واقعا نمي توانم دقيق بگويم كه بهتر مي شد يا همين درست است ولي قطعا اگر جاي اين دو نفري كه گفتيد عوض مي شد بازي هاي همه ما متفاوت تر از چيزي مي شد كه الان هست. امير حسين نقش برادر كوچك من را بازي مي كند و از يك جهت كه اين قضيه را نگاه مي كنم به نظرم جايگاه ها درست است. چون هر چند بهنام تشكر از نظر سني از من كوچك تر است و مي تواند نقش برادر كوچك من را بازي كند ولي در تصوير اين كوچك بودن خيلي در نمي آمد به همين دليل هم به نظرم الان همه چيز درست است. البته اين مسائل كاملا به نظر كارگردان مربوط است و هيچ وقت در چنين مسائلي وارد نمي شوم.
در بين نقش هاي مطرح يكي دو سال اخير شما «فيروز» خيلي رئال تر و واقعي تر از امثال «ناصر» و «داوود» است، هر چند نقش «احمد» در «چك برگشتي» كاملا رئال بود. با اين حال فيروز در «دودكش» در حالي كه به نظر خيلي واقعي است گاهي از خط و مرز واقعي بودن مي گذرد و يك سري فضاهاي فانتزي و اغراق شده اطرافش به وجود مي آورد. بعضي واكنش ها و تصميات او كاملا رئال است و بعضي از آن ها شباهتي با رفتار و برخورد يك آدم رئال ندارد. خودتان چه تعريفي از «فيروز» داريد؟
به نظرم فيروز برگرفته از سليقه ذهني نويسنده كار است. نيك نژاد ساده پسند است و شخصيتي كه او خلق كرده خيلي شبيه زندگي واقعي است. من هم سعي كردم به ذهنيت نويسنده نزديك شوم. اصلا در هر كاري براي رسيدن به نقش اول سعي مي كنم به ذهنيت نويسنده نزديك شوم بعد به كارگردان. چون خالق اصلي هر اثر نويسنده است. سر كار مي رويم كارگردان دست به نمايش مخلوقات نويسنده مي زند و بعد از آن است كه كارگردان هم خالق يك اثر مي شود. همه چيز فيروز در اوج سادگي و روان بودن است. چه اتفاقات اطرافش و چه شخصيتش. فيروز هيچ پيچيدگي خاصي ندارد، داستان زندگي او هم به همين شكل. اين مسئله ابتدا خيلي من را نگران كرد، فكر مي كردم چگونه مي شود بدون پيچيدگي اين همه قسمت كار را جلو برد و مخاطب را هم پاي سريال نگه داشت. ولي الان فكر مي كنم شخصيت ها درست خلق شده اند به همين دليل بدون هيچ پيچيدگي خاصي مخاطب با ان ها ارتباط برقرار مي كند. ولي اين كه بعضي مرزها شكسته شده را نمي فهمم.
مثلا دقت كنيد، رفتارهاي «فيروز» در يك جاهايي نشان مي دهد اين آدم يك فرد عاقل است كه تصميماتي عقلاني تر نسبت به همه ادم هاي دور و اطرافش مي گيرد. حتي در برخورد با آدم هاي اطراف جامعه اش هم رئال ترين برخورد را دارد. اما همين آدم گاهي يك حركاتي مي كند كه از سن و سال و شخصيت او بعيد است، يك سري لجبازي ها يا مثلا حتي چند شب پيش در يك صحنه سنگي را به پنجره خانه نامزد كارگرش مي زند و آن را مي شكند. خب اين چيزها در كنار هم كمي مرزهاي واقعي يا فانتزي بودن «فيروز» را مي شكند.
شما اگر درست دقت كنيد اين مرزها در زندگي واقعي همه ما و در زمان هاي مختلف جا به جا مي شود. طرف مدير يك كارخانه است با كلي دبدبه و كبكبه و جذبه و فلان و بهمان ولي زماني كه به خانه اش مي رسد و بچه اش را مي بيند داد مي زند:«چطوري گوگولي مگوليه بابا» بعد چهار زانو مي نشيند و ساعت ها پشت كمرش به بچه اش سواري مي دهد. خب شما اگر هر دو تصوير را در كنار هم بگذاريد اين شكسته شدن مرز را درك مي كنيد. فقط نكته اينجاست كه خيلي از ما حواسمان نيست كه اين مرزها را مي شكنيم چون توجهي به اين موضوع نداريم.
در اين كار بارها و بارها مخاطب صحنه هايي را مي بيند كه در زمان ديالوگ گفتن شما امير حسين رستمي يا بهنام تشكر سرشان را از خنده بر مي گردانند. قبلا كه در دزد و پليس به خاطر بهنام تشكر با اين معضل! خنده هاي يكهويي مواجه بوديد، در دود كش هم وضعيت همين بود؟
خيلي زياد. بهنام تشكر چون بيشتر با من كار كرده ديالوگ ها و حالات صورت من بيشتر روي او تاثير مي گذارد و بيشتر خنده اش مي گرفت. امير حسين هم خيلي مي خنديد. ولي كسي كه اصلا انتظارش را نداشتم جواد عزتي بود. يك بار در مسجد عزتي آنقدر خنديد كه نتوانستيم كار را ادامه دهيم و خب من هم از خنده او به شدت خنده ام گرفت. بعضي موقع ها واقعا فكر مي كنم بعضي چيزها خيلي خنده ندارد ولي وقتي خنده بچه ها را مي بينم كمي نظرم عوض مي شود.
به عنوان بازيگر نتيجه دود كش توانست آن چيزي كه در ابتدا مد نظر شما بود را تامين كند؟ چون خيلي بازيگران نظرشان در مورد سريال هايي كه بازي مي كنند از ابتدا تا انتها 180 درجه متفاوت مي شود.
من در «دودكش» اولين كسي بودم كه دائما مي گفتم شك نكنيد كه اين سريال كار خوبي خواهد شد و حالا هم خوشحالم كه مثل هميشه پيش بيني ام درست از آب درآمد.
لینک مستقیم
گزارش تخلف
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
سینما ، تئاتر و تلویزیون
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات