اینو قبلا تو یه سایت دیگه گذاشته بودم و چون از توی سیستم عکساش رو پاک کرده بودم از همونجا دوباره کپی کردم
عارضم خدمتتون که پدرم نه سال پیش این بوفه رو توی جهزیه ام بهم داده بود...
بنده چندین سال اول با عشق و علاقه به این بوفه مینگرستم و حسابی حالش رو می بردم اما دو سه سالی بود که بد جوری دلم رو زده بود و حریف همسری هم نمیشدم که بفروشمش ...میگفت: آخه سالمه ..یه خش بر نداشته ..حیفه
خلاصه اینکه پارسال تابستون که نقاشی داشتیم تهدیدش کردم که یا اینو میفروشی یا من مهریه ام رو میذارم اجرا ( الکی میگما... میخام عمق قضیه رو درک کنین)
همسری عکسش رو گرفت و به یه سمسار نشون داد اون نامردم گفت 5000 تومن میخره ...
منم سلولای خاکستری ام رو به کار گرفتم و اون بوفه شد ..این
قبل از عمل
بعد از عمل