تو رو خدا خیانت نکنید..

من زبونم از بیان احساسم قاصره...فقط میتونم بگم در اوج رابطه حسی و عاشقانه ای که با همسرم داشتم فهمیدم که داره به من خیانت میکنه...شما از زبون خودتون به اون زن شوهر و بچه داری که همه جوره پایه این رابطه بوده هر چی دوست دارین بگید...از طرف من ...شاید دل اتیش گرفتم یکم اروم بگیره..

خانم صورتی اونی که ذاتش خرابه تکلیفش روشن ولی اونی که واقعا تو زندگیش کمبود داره حالا از هر نظر اون چی اونم ب ذاتش برمیگرده یا ب زندگیش

نه

اخر هنر ما اینه که بگیم تو محبت کم گذاشتی و تو خودت دنبال مشکل بگرد....اما واقعا این جواب منطقی و معقولی هست؟.

من همسرم هیچ محبتی به من نمیکرد و واقعا تو یه سری مسایل من کمبود داشتم ..اگر به شما بگم حق رو ندید به من میدید ...یعنی راه حل شما اینه که دنبال کمبودام خارج از حریم خونه باشم...

حرفتون قبول دارم درسته پس تکلیف مردی که بخاطر سرد مزاجی همسرش تن ب روابط خارج از حریم خونه میده اون چی؟

با همه کمبودا به زندگیم و همسرم قانع بودم وبا خاطرات اشناییمون انرژی میگرفتم ...واقعا اگر من بدترین زن هم بودم ..به نظر حقیر خودم اول باید برای حل مشکلش با من اقدام میکرد و اگر به نتیجه نمیرسید به خودش مجوز هر کاری میداد...

ولی شما تو پستای اولتون نوشتین که زندگی و رابطه ای عاشقانه دارین الان دارین این حرفتون رد میکنین.

حرف منم همینه فرقی نمیکنه اونم اشتباهه...الان اینجور بیماریا درمان داره...حتی ب اش کلینیک هست ..کسی که دلش برای زندگیش بسوزه حلش میکنه...

حالا هر دوطرف چ اون خانمی که باشوهر شما رابطه داشته و چ شوهرتون اشتباه بزرگی کردن.
نمیدونم چی بگم آدم نمیتونه اینطوری قضاوت کنه چون این حرفا از زبون شما اینطوری شاید اگه شوهرتون تعریف کنن فرق کنه.

میدونستم اینو میگید الان...ببینید توضیحش یکم سخته..ولی من اگر سالی یه بار هم میگفت دوستت دارم باورش میکردم و برام شیرین بود..هر وقت ازش میخواستم بیشتر به من ابراز محبت کنه میگفت بترس از اون مردایی که همیشه میگن دوستت دارم و با چند تا جمله اطمینان بخش برای مدت طولانی شارژم میکرد ...میگفت دوست داشتن به گفتن نیست به عمله...و همین برای چند وقته من کافی بود..

انشاالله که خدا همرو ب راه راست هدایت کنه.

من بنظرم مامی محمد به هیچ وجه مشکلی نداره
و این مشکل برای خودش نیس
بلکه خواسته یه بحثی رو باز کنه
از این روش وارد شده
راستشو بگو مامی

واینکه ما باهم اختلافی نداشتیم و حتی رابطه جن... مون هم خیلی زیاد بود... و اینکه ما به یه عشق خیلی رویایی ازدواج کردم و خاطرات شیرینی داشتیم..

دلیل این حرفم حرفای ضد و نقیضیه که نوشتی

چطور میتونم بهت ثابت کنم که عین حقیقتو دارم میگم و به نظر شما هدف من چی میتونه باشه؟

خب مردا ی همچین اخلاقیو دارن که خیلی سخت کلمه دوست دارمو ب زبون میارن بیشتر سعی میکنن با رفتارشون کاراشون دوست دارمو نشون بدن

آخه مامی محمد خودت پستای که گذاشتی نگاه کنی متوجه میشی که منظور خانم صورتی چیه

من فقط اینو بگم و دیگه میرم تاپیک خودم
امشب نوشتی نظر شما چیه این تاپیک برای این موضوع بمونه و...
کسی که شوهرش درحال خیانته حوصله هیچی رو نداره
چ برسه بیاد تاپیک بزنه اونو اداره کنه
به 4 و 5 پست اول این تاپیک که نوشتی رجوع کن همش ضد و نقیضه
من میرم شب خوش

ببخشد من تازه واردم و خوب بلد نیستم بنویسم هرجا براتون سوال بود ازم بپرسید ..من نمیگم اشتباه نکردم ..حتما باید دنبال ریشه باشم مخصوصا وقتی یه مرد اینو بهم میگه باورش دارم

یه بار دیگه بخونید من گفتم که چند ماهه درگیرم و الان به زندگیم برگتم ..ودنبال اینم که بتونم فراموش کنم و اثرات بد اون خاطرات رو به کمک شما از بین ببرم...همین