«از کسانی که سعی میکنند آرزوهای شما را کوچک بشمارند دوری کنید. این کار آدمهای حقیر است. در حالی که آدمهای بزرگ همیشه کاری میکنند که احساس کنید شما هم میتوانید فرد بزرگی شوید.» -- مارک تواینآیا میتوانید آخرین باری را که با یک شخص منفی یا بدقلق برخورد کردید به یاد بیاورید؟ یا آخرین باری را که شخصی به منظور آزارتان به شما حرفی زد؟ چگونه با آن کنار آمدید؟ نتیجه چه شد؟ در آینده با این شرایط چگونه روبرو خواهید شد که قضیه به خوبی و خوشی به پایان برسد؟
اول باید بگوییم که تعریف ما از آدمهای منفی کسانی هستند که همیشه از مشکلاتشان پیش شما شکایت میکنند اما کاری برای بهبود آن انجام نمیدهند. دوم اینکه، هدف این مقاله منفی دیدن افراد منفی نیست. این افراد معمولاً در جایگاهی از زندگیشان هستند که هیچ تغییر موثر و سازندهای را نمیپذیرند و به همین دلیل در وضعیت کنونیشان باقی میمانند. این اشکالی ندارد. ما به آنها کاری نداریم فقط میخواهیم از شما در برابر این افراد دفاع کنیم تا منفی بودن آنها بر زندگی شما اثر نگذارد.
اول باید بدانید که چرا لازم است افراد منفی را از زندگیتان بیرون کنید:
چون هیچ وقت پیش نمی آید زمانی که شما به این افراد زنگ می زنید تا اخبار جالبی را با آنها در میان بگذارید آنها حس خوبی را به شما منتقل کنند. آدم های منفی باف مانند مسکن هایی هستند که روز خوب شما را به جهنم تبدیل می کنند. آنها لیوان را نیمه خالی و ترک خورده می بینند. وقتی اوضاع خوب است آنها غر می زنند؛ وقتی اوضاع بد است، شما نیاز پیدا می کنید که گوشی روی گوش هایتان بگذارید چون آنها بیشتر وغ وغ می کنند. آدم های منفی باف فکر می کنند که چیزها را همان طور که هست به زبان می آورند و واقعیت را می گویند، اما در حقیقت آن ها فقط افسردگی و منفی گرایی را منتقل می کنند.
چرا شما باید آدم های منفی باف را از خود دور کنید: این مهم است که شما افرادی را در کنار خود داشته باشید که شما را حمایت و تشویق کنند. این به آن معنا نیست که میان افرادی باشید که فقط به شما "بله" می گویند؛ بلکه معنی اش این است که نسبت به آنهایی که همیشه منفی هستند و هیچ وقت به خاطر شما خوشحال نمی شوند، محتاط باشید.
چطور افراد منفی را از زندگیتان بیرون کنید:
قدم اول: تصمیم بگیرید که ارزش این کار را دارید
- باید احساس کنید که ارزش رسیدن به آرزوهایتان و تغییر کردن به آدمی که دوست دارید باشید را دارید. بیرون کردن منفیگراییها از زندگیتان کمکتان میکند سریعتر به آنجا برسید. باید به انجام این کار برای خودتان متعهد شوید وگرنه عذاب وجدانی که برای بیرون کردن این افراد از زندگیتان پیدا میکنید شما را همان جایی که هستید نگه خواهد داشت (در قدم سوم بیشتر در این زمینه توضیح میدهیم).
-از کجا بفهمید ارزشش را دارید؟ خیلی راحت. تصمیم بگیرید. باید انتخاب کنید که به خودتان متعهد شوید، به اهدافتان، به رویاهایتان و نباید بگذارید هیچ چیز سرعت شما را برای رسیدن به آنها کم کند.
- به عواقب منفی که ماندن در چنین روابطی برایتان خواهد داشت فکر کنید. از خودتان بپرسید:
- این روابط چه تاثیری در زندگی من دارند؟
- چه اهدافی دارم و چقدر دوست دارم به آنها برسم؟ آیا این افراد از اهداف من حمایت میکنند یا فقط من را از آن دلسرد میکنند؟
قدم دوم: افراد منفی را شناسایی کنید
- افراد منفی حالتان را نسبت به وقتی که شروع به حرف زدن با آنها کردید، بدتر میکنند. آنها سطح انرژی شما را پایین میآورند.
- بین کسی که چالشها و مشکلات خودشان را با شما در میان میگذارند با کسی که مدام شکایت میکند فرق دارد. فرق آنها این است که کسی که مشکلاتش را با شما در میان میگذارد، به دنبال حمایت سازنده شماست و آماده تغییر است. اما آنهایی که مدام شکایت میکنند اصلاً نمیخواهند تغییر کنند فقط میخواهند شما برایشان احساس تاسف کنید.
- آنها ایدههایتان را تحقیر میکنند. مثلاً سوال میکنند که چه میکنید بعد چیزی میگویند مثل، «شاید بهتر باشه کارت رو عوض نکنی چون اینجا که هستی امنیت شغلی داری. سودت چطور؟ یا بازنشتگیت؟» این خیلی شایع است و گاهی تشخیص آن بسیار دشوار است. بااینکه ممکن است به نظر برسد قصد نصیحت کردن شما را دارند اما در آخر فقط شک و تردید بیشتری در دلتان میاندازند چون ممکن است اعمال شما ترسها و ناامنیهای خودشان را به یادشان بیاورد.
- منفی بودن این افراد ممکن است ضعیف یا قوی باشد اما در کمترین شدت منفی بودن هم باز این افراد موجب پایین کشیدن شما میشوند. برای این آدمها بتوانند بر شما تاثیر منفی بگذارند لازم نیست حتماً به بدترین و دشمنانهترین حالت رفتار کنند.
با اینکه ممکن است فکر کنید آنها را ترک کردهاید اما اینکار را نکردهاید. بین ترک کردن کسی و اینکه بگذارید از زندگیتان بیرون بروند فرق هست.
قدم سوم: بگذارید بروند
- فقط شروع کنید. از هر روشی که میتوانید استفاده کنید. از آنها دوری کنید. تلفنهایشان را جواب ندهید. برای دور ماندنتان عذرخواهی کنید اما لازم نیست برایشان توضیح دهید که چرا چنین رفتاری میکنید.
- لازم نیست هیچ توضیحی به آنها بدهید مگر اینکه بخاطر اینکه بیش از حد به شما فشار میآورند این کار را لازم بدانید. این میتواند به این دلیل باشد که در وضعیت فکری نیستند که نمیتوانند به چیزهایی که میگویید گوش کنند و اگر بخواهید کارتان را توضیح دهید حالت دفاعی به خود میگیرند.
- این کار را با احترام و عشق انجام دهید. با دعا و محبت آنها را از زندگیتان بیرون کنید. آماده باشید که هر زمان توانستند آماده تغییر و مثبتتر شدن باشند آنها را به زندگیتان برگردانید.
قدم چهارم: عذابوجدان نداشته باشید
- باز هم باید بگوییم که شما ارزشش را دارید. باید بهترین دوست خودتان باشید. اگر مسئولیت زندگیتان را نپذیرید، هیچکس اینکار را نمیتواند بکند.
- بااینکه ممکن است فکر کنید آنها را ترک کردهاید اما اینکار را نکردهاید. بین ترک کردن کسی و اینکه بگذارید از زندگیتان بیرون بروند فرق هست. اگر از نصیحت کردن و تشویق کردن آنها خسته شدهاید و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است، دیگر هیچ مقدار حرف از طرف شما بر فکر و رفتار آنها تاثیر نخواهد گذاشت.
قدم پنجم: مثبت باشید
دور و اطرافتان را افراد مثبت پر کنید. اینها کسانی هستند که:
- از آمال و آرزوهای شما حمایت میکنند.
- هرچقدر هم که ایدهها و اهدافتان ترسناک، خطرناک و با نتیجه نامعلوم باشد، از آن دفاع میکنند چون میدانند که تا چه اندازه برای شما مهم است.
- اهدافی بزرگ دارند. شما تحسینشان میکنید چون زندگی فوقالعادهای دارند.