یک من جدید ،با اعتماد به نفس!!
کسی در صف فروشگاه مواد غذایی نوبت شما را می گیرد . شما دارید آتش می
گیرید اما هیچ چیز نمی گویید. شما با رئیس خود اختلاف نظر دارید، اما چیزی
نمی گویید اینها برای شما آشناست ؟
با خودتان می گویید : من اعتماد به نفس دارم ، من با هوشم ، و من می
دانم چه می خواهم. چرا نمی توانم آن را بگویم ؟ مدعی بودن – قاطعانه
ایستادن وبیان آنچه در ذهنتان است به صورت روشن و محترمانه – شاید سخت به
نظر برسد . ما نگرانیم اگر آنچه را که نیاز داریم درخواست کنیم ، دیگران را
برنجانیم و یا یک توجیه برای ردکردن با جمله :" می دونی چیه ... " بشنویم .
بنابراین ما حرفمان را ناگفته رها می کنیم .
حامی خود باشید
دفاع از خود ، بیشتر یک چالش برای بیان نیازهای شما است. ممکن است وضعیت
اقتصادی باعث شود که برا ی درخواست ارتقا شغلی تردید کنید . اگرچه شاید
هزینه ای که برای حمایت از خود می پردازید بسیار زیاد باشد ولی این کاررا
انجام دهید .کارولین آدامز میلر، نویسنده کتاب "بهترین زندگی خودرا خلق
کنید " می گوید : " وقتی چیزی را که می خواهید می گویید ، شادتر وبا
اطمینان بیشتری خواهید زیست" . کسانی که در محل کار بهترصحبت می کنند ،
زمان بیشتر و روابط بهتری دارند .
حالا چگونه دراین مهارت حیاتی استاد شویم ؟ میلر می گوید : "کلید آن سه چیز است : دانستن آنچه می خواهید، باوراین که حق شماست و پیدا کردن شجاعت بیان آن "
1 با دوستان و خانواده
با کمال تعجب، قاطع بودن در برابر نزدیکترین و عزیزترین کسان شما می
تواند سخت ترباشد . میلر می گوید: "آنها کسانی هستند که ما بیشتر از همه
دوستشان داریم ، ما ترجیح می دهیم خودمان ناراضی باشیم تا اینکه آنها را نا
امید کنیم ." برای مسائل پیچیده، ما باید یک عمر با عادات بد قدیمی بجنگیم
تا بتوانیم به جای کلمه "حتما" وقتی منظور واقعی ما" به هیچ وجه است"، آن
را بگوییم .
میلر می گوید: درست است، پافشاری روی موضع خود در این موارد می تواند
ناراحت کننده باشد ، اما ارزش این را دارد که در نتیجه آن روابط شما قوی تر
شود . این تاکتیک ها را امتحان کنید :
مثال - خواهرتان همیشه از شما می خواهد از بچه ها مراقبت کنید ، دوست شما می خواهد شمارا به کلاسی بکشاند که ازآن متنفر هستید ...
راه حل : یک نفس عمیق بکشید و در آرامش کامل فقط بگویید : "نه ، نمی
توانم این کاررا انجام دهم " ، اگر او اصرار کرد ، تکرار کنید. فقط یک یا
دو کلمه " نه ، نمی توانم " حتی اگر چند بار دیگر هم اصرار کرد همین کاررا
انجام دهید. هر بار جمله را کوتاه تر کنید تا اینکه در آخر فقط بگویید "نه "
. این به طرز فوق العاده ای موثر است چرا که به شما اجازه می دهد بدون
ناراحتی چیزی را که می خواهید بیان کنید .
مثال - شما نیاز دارید تا فامیل به تصمیمات شما در مورد بچه هایتان
احترام بگذارند . مثلا از دخالت پدرو مادرتان در پرورش آنها جلوگیری کنید .
راه حل: وقتی که شما درباره یک موضوع حساس صحبت می کنید بهتر است با من
شروع کنید .منظور بیان خواسته های شماست که جزء حقوق شما به شمار می آید
. این توضیحات ازطرف دیگر می تواند طرف مقابل را در وضعیت دفاعی قرار دهد و
منجر به تشدید بحث شود . پس آن را ساده و خلاصه کنید : " من می خواهم بچه
هایم را به روش خودم تربیت کنم " همین !
مثال - شاید دوستانتان همیشه رستوران ها را انتخاب می کنند (و شاید گرانترین ها را) یا همسرتان هربار مکان سفرتان را مشخص می کند .
راه حل: این یکی در روابط نزدیک بسیار اتفاق می افتد. اینجا نیز موقعیت
"من" کلید اصلی است . نه را با گفتن چیزی که طرف مقابل از شنیدنش خوشحال
می شود ، ملایم کنید . مثلا " این پیشنهاد خوبیست اما من دوست دارم الان
فیلم ببینم "
2 در محل کار
آیا ترفیع شما تعویق افتاده ؟ دوست دارید کاربهتری انجام دهید ؟ با
کسانی کار می کنید که مرتب دستاوردهای شمارا می دزدند و به نفع خود استفاده
می کنند ؟ شما می دانید که باید چه کار کنید !!
"ابراز وجود یکی از مهم ترین ابزارها برای رسیدن به موفقیت است " این را
گابریلا کورا، یک روانپزشک متخصص در مسائل محل کار می گوید" برای اینکه
قادر باشید یک اندیشه را بیان کنید ،آن را دقیق و در زمان مناسب مطرح کنید "
.خوشبختانه، این یک هنر یادگرفتنی است.
روش های زیر را دنبال کنید :
- درخواست ترفیع خود را بیان کنید و آن رابگیرید
بهترین چیزهای خودتان را نشان دهید . دکتر کورا توصیه می کند :" باید
پرونده خودتان را با ارائه دو یا سه مورد از کارهای ارزشمندتان در شرکت
مطرح کنید "
و همینطور نگاهی به آینده نیز دارای اهمیت است : "در مورد کارهایی که در
آینده قصددارید انجام دهید و هم راستای اهداف رئیستان هستند صحبت کنید ".
با این کار شما قدرت مذاکره با مدیرتان را پیدا می کنید چرا که برا ی او
ارزشمند تر خواهید بود . اگر مخالفت کرد چه ؟ آیا می توانیم در مورد
عملکردمان دوباره صحبت کنیم ؟ شما نباید اصرار کنید بلکه فقط باید نشان
دهید که به اندازه کافی به تواناییهای خود ایمان دارید .
- بهترین ایده را در جلسه بیان کنید
اول شروع نکنید .اگرچه ممکن است فکر کنید همیشه بهتر است ایده هایتان را
اول از همه بیان کنید ، هوشمندانه تر است که اول گوش کنید . دکتر کورا
نصیحت می کند که :" ببینید چطور می توانید ایده خودرا روی ایده دیگران سوار
کنید ". صبر کنید تا دو یا سه نفر صحبت کنند ، سپس شروع کنید ، چیزی شبیه
این بگویید " ایده من ،که ممکن است با ایده سارا خوب جواب دهد اینست که
...."
به خاطر داشته باشید که قاطعیت کمک می کند ، بنابراین مورد خود را در 3
تا 5 جمله بیان کنید. دکتر کورا می گوید :"وقتی مردم اعتماد به نفس ندارند
،سعی می کنند تا خیلی کم یا خیلی زیاد حرف بزنند ونقطه نظرشان مشخص نیست. "
3 در اجتماع
مثال - در رستوران پیش خدمت نوبت شما را برای سفارش رعایت نمی کند یا
فردی که قبل از شما از تریدمیل استفاده کرده آن را خیس عرق کرده است .
شاید خیلی ها فکر کنند که با دادزدن سر غریبه ها مشکل حل می شود ، به
هرحال شما دیگر مجبور نیستید آنها را دوباره ببینید .ولی خیلی ها در این
موارد چیزی نمی گویندچون احساس می کنند مهارت کمی در بیان دارند. نکات زیر
این کار را ساده تر کنید :
مثال - نمی دانید وقتی پیراهنی خریده اید که با یک بار شستن خراب شده است ، چگونه درخواست خسارت کنید !
آرتور گالگو ، مدیرموسسه ارائه سرویس خدمات مشتریان شرکت ها ، می گوید :
"در وهله اول بگویید که تا چه حد از محصول و یا نام تجاری لذت برده اید ،
سپس مشکل را شرح دهید و در مرحله بعد اظهار امیدواری کنید که شرکت مسئولیت
کالای خود را پذیرفته و مشکل را حل کند "
نمونه:"من همیشه از اینجا خرید می کنم ، اما تی شرتی که خریده ام با یک
بار شستن خراب شده.می خواهم که آن را عوض کنم و یا اینکه خسارت آن را به من
بپردازید "
- درخواست ازکسی برای جلوگیری از کار آزاردهنده
اگر شما عادت ندارید آنچه در ذهن دارید را بیان کنید ،عکس العمل شما
ممکن است نگاه خیره و یا صدای اه بلند باشد ، اما این بیان غیرکلامی خشم
شمارا به مقصودتان نمی رساند و حس خوبی نیز در باره خود نخواهید داشت .
بهتر است در حالت طبیعی بمانید و خواسته خود را صراحتا بیان کنید .
همیشه حواستان باشد و دنبال فرصت برای بیان خود باشید ، از آن
فرار نکنید ، در ابتدا شاید سخت باشد ولی بعداین کاررا دوست خواهید داشت و
اعتماد به نفستان روز به روز افزایش پیدا می کند .
