۰۷:۳۷ ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
ص
- صاف شدن = تحمل فشار بیش از حد توان. مثال: این درس خیلی سنگینه، صاف شدم.
- صفاسیتی = لذت زیاد بردن
ض
- ضایع = خراب
- ضد حال = چیز ناخوشایند
- ضد حال زدن = حال گیری کردن
ط
ع
- عُمرن = هرگز، امکان ندارد. مثال: عمرن بتونن ما رو ببرن تو بازی (امکان ندارد که بتوانند ما را وارد بازی کنند)
- عمرنات پتاسیم = همان عمرن است. اختراع بچه های دبیرستانی که جدول مندلیف یاد میگیرند. به طور خلاصه عمرنات هم گفته می شود.
ف
- فاب (فابریک) = دوست دختر یا دوست پسری که فقط با تو باشد. مثال: مریم فاب منه (فقط دوست دختر منه)
- فراجناحی = با همه رفیق
- فر دادن = از چیزی زدن، از چیزی کف رفتن
- فر خوردن = ترسیدن
- فضانورد = معتاد به قرص، معتاد به حشیش که در عالم هپروت به سر می برد.
- فطیر = خیلی خیلی زیاد، اونقدر که نشود فکرش را کرد
- فک زدن = زیاد حرف زدن، چانه زدن
- فک کسی به زمین خوردن = دهان کسی از شدت تعجب باز ماندن، روی کسی کم شدن
- فلفل سبز = مامور انتظامی
- فنچ (فنچول) = به نشانهی کوچکبودن و برای تحقیر طرف مقابل یا نشانهی برتری استفاده می کنند. دختر کم سن و سال