خانه
60.3K

داستان های یک دقیقه ای

  • ۱۱:۱۶   ۱۳۹۴/۱۲/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19931 |39377 پست
    @dastan90 🍒
    #داستان_کوتاه

    کشیش، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد
    و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با
    همین قیافه به کلیسا می رود...

    خودش ماجرا را این طور تعریف می کند:
    نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از
    این همه جمعیت جواب سلام من را دادند... به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچ کس
    حاضر نشد یک دلار به من کمک کند... سپس وقتی رفتم در ردیف جلو بنشینم، انتظامات
    کلیسا از من خواست که از آن جا بلند شوم و به عقب برگردم...

    به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید را اعلام می کند، تمام کلیسا شروع به کف
    زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه به جلوی
    کلیسا دعوت می شود... مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند، عده ای هم
    گریه می کنند و این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل آغاز می کند:

    گرسنه بودم، غذا دادید... تشنه بودم، آب دادید... مریض بودم به عیادتم آمدید...
    خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند... خدا به
    دنبال جمعیت نیست، خدا به دنبال دستیست که کمک می کند، قلبی که محبت می کند، چشمی
    که برای دیگران نگران است و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود.




  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان