مهراد: تو قرار بشی زن میلادو میلاد دادش منه من میشم برادر شوهرت اینو قبول داری؟
نفس:آره
مهراد:خوبه که قبول داری ولی مشکل اینجاست که من دیگه قبولش ندارم برو به میلاد بگو باید بیاد خواستگاریت باید بیاد خونه من،من ازین به بعد برادر عروسم نه داماد...بگو شرایطم خیلی سخته
غرور شکسته