خانه
182K

رمان ایرانی " اِنجیلا "

  • ۱۰:۰۱   ۱۳۹۶/۹/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان انجیلا 💘


    قسمت سی و یکم

    بخش اول




    ساعت یک و نیم رسیدیم خونه ... جایی که ازش برای همیشه خداحافظی کرده بودم و فکر نمی کردیم دیگه برگردم ...
    مونس خواب بود و بابا بردش گذاشت سر جاش ... منم وسایل بردم تو اتاقم و زود رفتم تو رختخواب ...
    خیلی احساس خستگی می کردم ...

    از طرفی هم خوشحال بودم که تصمیم درستی گرفتم و خودمو از اون جریان کشیدم بیرون و حالا می تونستم آویسا رو ببینم ...
    داشتم فکر می کردم و نقشه می کشیدم که چطور خودمو بهش معرفی کنم و کم کم وارد زندگیش بشم که از نظر روحی صدمه ای نبینه ...
    با خودم فکر می کردم حالا که قسمت نشد با شهاب برم , یک سال دیگه صبر می کنم و شاید این بار آویسا رو هم با خودم بردم ...
    و همین طور که تو فکر بودم , خوابم برد و خواب عجیبی دیدم ...
    دیدم یک خونه بزرگ و پر از زرق و برق دارم ... عده ی زیادی توش بودن و انگار من باید به اونا غذا می دادم ولی هر چی تلاش می کردم نمی تونستم چیزی درست کنم ...
    دیوارهای خونه خیلی کثیف بودن که من می خواستم اونا رو پاک کنم ولی نمی شد ...
    دستمال می کشیدم ولی می دیدم سیاه تر میشه ...

    تا بالاخره از خواب پریدم ...
    خرافاتی نبودم ولی از مدت ها پیش خواب های من تعبیر می شد و هر کدوم برای من یک نشونه بود ... اینکه گاهی عین اتفاق روز بعد رو در خواب می دیدم برام تازگی نداشت اما نمی تونستم این خواب رو به چیزی نسبت بدم و نهایتا فکر کردم از بس آشفته بودم این خواب رو دیدم و بی خیالش شدم ...
    بوی قورمه سبزی فضای خونه رو پر کرده بود ...
    این بو هم چیزی نبود که من از کنارش به راحتی بگذرم ...
    یک راست و خواب آلود از اتاقم اومدم بیرون و دیدم آنا تو آشپزخونه مشغوله و رباب خانم هم اومده ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان