خانه
181K

رمان ایرانی " اِنجیلا "

  • ۱۱:۰۰   ۱۳۹۶/۹/۲۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان انجیلا 💘


    قسمت چهل و سوم

    بخش دوم




    مثل اینکه از پس این دروغ هم خوب برنیومده بودم چون دستم رو شد و گفت : عشقم , عزیزم , تو عمر منی ... نفس منی ...
    به من راستشو بگو از چی این طوری شدی ؟ اگر چیزی ناراحتت می کنه به من بگو ...
    از اینکه اینا اومدن تو سوئیت ناراحتی ؟ چاره نداشتم به خدا , تو که می دونی من از این کارا نمی کنم ... الان مجبورم ...
    گفتم : نه بابا , چه حرفیه ؟ خونه ی خودته اختیارشو داری ... بعدم اونا که به من کاری ندارن ...
    گفت : می دونی داریم چیکار می کنیم ؟ ...
    گفتم : نه ... هر کاری می کنین به من مربوط نیست چون این کار توست , من سر در نمیارم ...
    الان درد دارم نمی تونم بایستم ... دیگه کار نداری ؟
    گفت : می خوای ببرمت دکتر ؟
    گفتم : اگر دردم ادامه داشت مجبوریم بریم چون دیگه طاقت ندارم ...
    اینو گفتم تا شکش برطرف بشه ...

    یکم به من نگاه کرد و انگار باورش شد و رفت و من یک نفس راحت کشیدم ...
    چون بی اندازه باهوش بود و نمی شد چیزی رو ازش پنهون کنم ... اونم من که خیلی ساده بودم ...
    کارِ درست کردن اون متر تا نزدیک شش طول کشید ... مهبد عصبی شده بود و سرشون داد می زد ... طوری که صداش میومد که می گفت : قرار دارم , بی عرضه ها زود باشین دیرم شد ...
    و بالاخره اونا ساعت هفت رفتن و خودشم با سرعت آماده شد و از خونه رفت ...
    یکم صبر کردم تا دور بشه و برای اولین بار رفتم ببینم اون چیکار کرده ... درِ سوئیت رو باز کردم ...
    بوی توتون فضا رو پر کرد بود ... انگار وقتی اونا مشغول کار بودن , مهبد مدام کشیده بود ...
    مترهای اضافه رو برده بودن ؛ چیزی اونجا نبود ... در کمد رو باز کردم ... یک متر خیلی بزرگ و خیلی ماهرانه درست کرده بودن که اصلا نمی شد فهمید که این ها رو بهم چسوندن ...

    واقعا نمی دونم با چه وسیله ای این کارو کرده بودن اما چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد , تعدادی ضبط صدا به شکل های مختلف تو کمد پیدا کردم که نمی دونستم مهبد برای چه کاری  اونا رو خریده ...
    روی یکی از اون دستگاه ها دستور عمل کردش بود ؛ خوندمش ... مخصوص ضبط مکالمات تلفن ثابت از راه دور بود ...
    یکی دیگه به اندازه ی یک مداد تراش بود و یکی دیگه به شکل گیره ی سر زنونه ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان