داستان دل ❤️
قسمت پنجاه و پنجم
بخش دوم
من رفتم سراغ امین تا روشو مرتب کنم و خیالم راحت باشه که اون هنوز اونجاست ...
مامان داشت هنوز منو نصیحت می کرد که : تو رو خدا مادر این بار که رضا اومد سراغ بچه اش , بده بره ...
ببین کی بهت گفتم به واسطه ی این بچه ها رضا دوباره میاد و تو رو گول می زنه ... نمی ببینی چه مهره ی ماری داره ؟ وقتی آدم اونو می بینه یادش می ره که چه کارایی کرده ... می ترسم تو رو همین طور دوباره تحت تاثیر قرار بده ...
گفتم : مامان جان خاطرتون جمع , اگر شما فراموش کنی من نمی کنم ... دیگه هم علاقه ای بهش ندارم ولی این بچه رو نمی تونم تو این واویلای زندگی اون تنها بذارم ... مهم نیست بچه ی کیه ... مهم اینه که اون فقط یک طفل معصومه ... همین ...
صدای زنگ تلفن و اون موقع شب ؟ به ساعت نگاه کردم , نزدیک دوازده بود ...
زیر لب گفتم : خدایا چی شده ؟ کی می تونه باشه ؟ ...
بابا گوشی رو برداشت و گفت : الو بفرمایید ... سلام خانم ... چی شده این وقت شب ؟ ... نه , رضا رفت خونه اش ... نه نمی دونم , برای چی اینو می پرسین ؟ ... باشه من الان می رم پیشش ... تازه رفته بذارین برسه زنگ می زنم ... باشه بدین ...
لی لا یک قلم و کاغذ بده من شماره ی رزیتا خانم رو بنویسم ...
گوشی رو گذاشت و در حالی که من و مامان تو صورتش خیره شده بودیم , گفت : رزیتا بود , نگران رضا شده ... می گفت رفتن بزننش ... چیکار کنیم حالا ؟ برم ؟
گفتم : نه , شما چیکار می تونین بکنین ؟ خودتون هم به خطر میفتین ... می خواستی بهش بگین به پلیس خبر بده ... به ما چرا می گه ؟ جون برادرش در خطره به ما زنگ می زنه ؟
گفت : فکر می کرد اینجاست , می گفت نذاریم بره ...
بابا گوشی رو برداشت زنگ زد خونه ی رضا ... جواب نداد ...
مامان گفت : هنوز نرسیده بابا , صبر کنین ...
گفتم : بابا زنگ بزنین پلیس , خودشون می دونن چیکار کنن ...
گفت : آخه زنگ بزنم بگم چی ؟ ... حالا ما رو بازخواست می کنن که چی بوده و شما از کجا می دونستین ؟ ... بهتره برم یک سر بزنم , اگر دیدم اتفاقی افتاد اون وقت به پلیس خبر می دم ... شاید رضا رو دیدم و بَرش گردوندم اینجا ...
مامان گفت : نمی ذارم تو بری ... به تو چه ؟ ول کنین بابا ... خدایا از دست این رضا ما کی خلاص می شیم ؟
بابا گفت : با من که کاری ندارن , بعدم من خودمو قاطی نمی کنم ...
مامان گفت : صبر کن زنگ بزنم سامان هم باهات بیاد ... تنهایی نمی ذارم بری ...
ناهید گلکار