خانه
355K

رمان ایرانی " رعنا "

  • ۲۱:۳۳   ۱۳۹۶/۳/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رعنا


    قسمت سی و ششم

    بخش سوم



    خوب من زن بودم و حسودیم شد ... و شب به صورت شوخی به سعید گفتم : خدا رو شکر که دانشگاه تعطیل شد ...
    تعجب کرد و فکر کرد من تغییر عقیده دادم و پرسید : برای چی ؟
    گفتم : برای اینکه تو دیگه نمی تونی دانشجوها رو ببینی ؟
    پرسید : منظورت رو نمی فهمم رعنا جان ... برای چی نبینم ؟ ...
    با ناز و عشوه گفتم : استاد میشه برای ما کلاس بذارین ؟ میشه من هر روز شما رو ببینم دلم تنگ نشه ؟ میشه من و شما دو تایی بریم دانشگاه , حتی اگر کسی اونجا نباشه ؟
    سعید قاه قاه خندید و گفت : رعنا ؟ ... تو داری چیکار می کنی ؟ اصلا بهت نمیاد ...

    و هی خندید و هی خندید ... تا منو هم به خنده انداخت و شوکت خانم هم که از ماجرا خبر نداشت , بیخودی به خنده افتاد .... و روزهای زندگی ما همینطور می گذشت ...
    تا جنگ ایران وعراق شروع شد ..... از همون لحظه دلشوره افتاد به جونم ... هم اینکه از جنگ و خونریزی متنفر بودم , هم اینکه می دونستم زندگی ما رو دگرگون می کنه ...
    سعید و مجید رو می شناختم و می دونستم راحت نمی شینن ... و از این به بعد روزگار خوبی نخواهیم داشت ...
    حدسم درست بود .... چون سعید جزو اولین کسانی بود که به صورت بسیجی , دوره ی آموزشی دید ...
    اعتراض منم بی فایده بود ... می خندید و می گفت : نه بابا ... من کجا جنگ کجا ؟ ... منو راه نمی دن ... سربازی هم نرفتم ... تو هر کشوری جنگ میشه , مردا می رن دوره می ببین ... فقط یک دوره اس ... ولی هر شب چه از اخبار و چه از گزارش های سعید و مجید متوجه می شدیم که دشمن داره پیشروی می کنه ....
    من واقعا نمی تونستم بی تفاوت بمونم چون خیلی زیاد وطنم رو دوست داشتم و دلم برای مردمی که دچار نفرین جنگ شده بودن , می سوخت ...
    سعید هر شب با ناراحتی میومد و تعریف می کرد که مردم مرزنشین چطوری آواره شدن و یا کشته ...

    اون تعریف می کرد ولی من در میون حرفای اون , بوی رفتن رو می شنیدم ...
    استرس و نگرانی وجودم رو گرفته بود ولی اون حرفی نمی زد ....
    خیابون و کوچه های شهر بوی جنگ گرفت ... بسیج ؛ سپاه ... و جوون هایی که دسته دسته عضو می شدن و می رفتن به جنگ ...

    ولی سعید حرفی نمی زد .........



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان