خانه
184K

رمان ایرانی " رویایی که من داشتم "

  • ۱۴:۱۹   ۱۳۹۶/۱/۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رویایی که من داشتم


    قسمت پنجم

    بخش سوم



    مامانم همیشه خرده پول هاشو جمع می کرد یاد اون افتادم و رفتم سراغش ولی هر چی گشتم به جز یک دوزاری و نصف یک اسکناس یک تومنی چیزی پیدا نکردم …. مونده بودم ….

    یک لحظه فکر کردم وقتی خوابیدن برم سر جیب هادی و ازش پول بردارم ولی زود پشیمون شدم و از خودم خجالت کشیدم با خودم گفتم با همین دوزار میرم و به عمو زنگ می زنم و ازش پول قرض می کنم راه دیگه ای نداشتم ….

    ولی بازم پشیمون شدم نکنه با حرفایی که اینا بهش زدن فکر کنه من آدم لوسی هستم و می خوام ازش سوء استفاده کنم بالاخره با همون بلاتکلیفی و شکم گرسنه خوابیدم …..
    صبح هنوز تازه داشت هوا روشن می شد که رفتم تو آشپزخونه و دو تا تیکه نون برداشتم و یک کم پنیر روش مالیدم و از همون حیاط خلوت رفتم مدرسه .

    از در خونه که رفتم بیرون اول نون و پنیرم رو خوردم نمی دونستم چه جوری اونا رو قورت بدم می ترسیدم از گرسنگی بلایی سرم بیاد ، حالا می دونستم جز خودم کسی به فکر من نیست و برای زنده بودنم باید تلاش کنم ….
    دستمو بردم روی گردنبندم …… اونو مامانم برام خریده بود و خیلی دوستش داشتم . سال قبل روز تولدم اونو به من داد ….

    چند بار با دست کشیدم روش ، باید اونو می فروختم تا کمی پول داشته باشم فکر کردم موقع برگشت از مدرسه این کارو می کنم ….
    ساعت آخر زودتر از همه از کلاس دویدم بیرون تا برم و گردنبند رو بفروشم جوری که تا در مدرسه باز شد من جزو اولین نفرات بودم و تا پامو گذاشتم ، بیرون عمو رو دیدم جلوی مدرسه وایساده ….
    با تعجب گفت : حالا داشتم فکر می کردم چطوری پیدات کنم خوب شد زود اومدی بیا من می رسونمت … کارت دارم .
    باهاش رفتم از اینکه اون به یادم بود قوت قلبی گرفته بودم …

    وقتی نشستم تو ماشین یک ظرف غذا از روی صندلی عقب برداشت و داد به من گفت : اینو خاله ات فرستاده تا خونه میریم بخور خیلی لاغر و زرد شدی دیگه اصلا شکل رویای سابق نیستی ... بخور عمو جون تا ببینم چیکار باید بکنم ….
    گفتم : دستتون درد نکنه چرا زحمت کشیدن ؟ عمو ببخشید من الان خونه نمیرم میشه میدون شهناز پیاده ام کنین ؟

    پرسید : چرا چیکار داری بگو من برات انجام میدم.

    با سادگی گفتم : می خوام گردنبندمو بفروشم پول لازم دارم ….
    سری تکون داد و گفت : نمی خواد بفروشی مگه من مُردم بهت میدم ….
    گفتم : نه نمی تونم قبول کنم الانم اگر برم خونه صبح دوباره پول ندارم بیام مدرسه. نمی خوام از هادی بگیرم با هر دو تا شون قهر کردم …..

    بادست کوبید رو فرمون و با غیض گفت : من اگر حساب این هادی رو نرسیدم مرد نیستم . بدت نیاد خیلی نامرده …. رفته خونه رو فروخته و با همون امضاء تو ... به همه گفته تو بر اثر تصادف فلج شدی هم خونه رو فروخته هم با همین روش پولاتو از بانک گرفته .

    رفتم پیگیری کردم این خونه هم فقط به اسم خودشه اصلا نامی از تو توش نیست ، حالا باید چیکار کنیم نمی دونم من از دیشب دنبال این قضیه بودم حالام فکر می کنم این نقشه ی زنشه که تو رو بیرون کنه …

    خوب کلا با این وضع تو اونجا رنج می بری باید یک جلسه بذارم و حق تو رو بگیرم …..

    والله با این جور آدما نمی دونی چیکار کنی از زن سلیته و دیوار شکسته باید ترسید دیدی چه جوری ما رو بیرون کرد و به تو تهمت زد ؟ باید یک فکری بکنم…..
    دست و پام از حس رفته بود قدرت حرف زدن نداشتم ….
    آهسته گفتم : اون اگر می خواست حق منو بده یک کم به من پول تو جیبی می داد که می دونه پیاده میرم مدرسه و برمی گردم . اصلا از اول این کارو نمی کرد الان می دونن پای شما در میونه خودشونو آماده کردن ……
    عمو گفت : خیال کرده از حلقش می کشم بیرون و می برمت پیش خودم اگه بخواد نده ، ازش شکایت می کنیم میندازمش زندان چی فکر کرده ؟
    گفتم : یعنی من هادی رو بندازم زندان ؟ نه من هیچ وقت این کارو نمی کنم بیچاره میشه ….

    گفت : اگه می خواد بیچاره نشه حق تو رو بده من که دست از سرش بر نمی دارم ….
    برای من تیر آخر بود که هادی به قلبم زد اشک می ریختم و دماغمو می گرفتم ،

    عمو یک کم جلو تر نیگه داشت و گفت : صبر کن من خوب تحقیق کنم و راه چاره ای پیدا کنم میام سراغش ……

    بعد ده تومن پول در آورد داد به من ...





     ناهید گلکار

    ویرایش شده توسط *** نازمیـــن *** در تاریخ ۷/۱/۱۳۹۶   ۱۴:۱۹
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان