خانه
102K

رمان ایرانی " قصه ی من "

  • ۱۷:۳۱   ۱۳۹۶/۱۰/۲۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    قصه ی من 🌿 ❣️


    قسمت یازدهم

    بخش ششم



    مریم دست و پاش سست شد ... بی پروا چادرش رو رها کرد و از جاش بلند شد و گفت : مرده ؟ مرده ؟ امین چی شده ؟ تو رو خدا بهم بگین ...

    و دوید تو راهروی خونه و صدا کرد : امین ... امین ...
    نهال مریم رو گرفت و گفت : نه مریم جون , الان تو اتاقه ... صبر کن بهت می گیم ...
    پرسید : کدوم اتاق ؟ بهم بگو کدوم اتاق ؟
    یدالله خان صداش کرد : مریم خانم , بیا بشین دخترم ... اون نمی خواد تو رو ببنیه ...
    پرسید : چرا ؟ برای چی ؟
    با افسوس گفت : پای چپشو از دست داده و انگشت کوچیک دست چپ رو ... اصلا حال روز خوبی نداره ...

    میگه عقد رو باطل کنیم تا شما تو دردسر نیفتی ... نمی خواد با این حال با تو ازدواج کنه ...


    مریم همین طور ایستاده بود , رو کرد به نهال و گفت : منو می بری پیش امین ؟
    نهال گفت : آره , چون می دونم فقط کار خودته از اون اتاق بیاریش بیرون ... شاید عشق تو کارساز باشه ...
    نهال درو چند بار هل داد و صدا زد : امین .. درو باز کن ...
    در از تو بسته بود ... مریم رفت جلو و زد به در و آهسته و نجواکنون گفت : امین ... امین جان منم مریم ... و صداش از شدت هیجان لرزید ...

    ادامه داد : هر چی صبر کردم نیومدی ... خودت گفتی اگر تو نتونستی بیای من بیام ... حالا اومدم ...

    این رسم مهمون نوازی نیست ... بیشتر از این ها ازت انتظار داشتم ... باید همون اول بهم خبر می دادی تا کنارت باشم ...
    میشه درو باز کنی ؟ ...
    امین سکوت کرده بود ... روی تخت نشسته بود و از شدت بغض نمی تونست حرفی بزنه ...
    مریم گفت : تو منو می شناسی ... دیگه از اینجا نمی رم ... می شه درو باز کنی ؟ دلم برات تنگ شده ... می خوام ازت عذرخواهی کنم که در موردت فکرای بد کردم ...
    می دونی چقدر من بدم ؟ فکر کردم بی وفایی , فکر کردم دیگه دوستم نداری ...
    فکر کردم یادت رفته من زنت بودم ...
    امین یک سوال ازت دارم , خوب گوش کن ... اگر من اینطوری می شدم تو ولم می کردی ؟
    اگر این کارو می کردی عاشق واقعی نبودی ...
    تو رو خدا درو باز کن , دلم برات تنگ شده ...
    نهال اون دور ایستاده بود و زار زار گریه می کرد و توی اون اتاق , یدالله خان و غلامرضا و پری خانم که کم و بیش صدای مریم رو می شنیدن ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان