خانه
102K

رمان ایرانی " قصه ی من "

  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۶/۱۱/۱۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    قصه ی من 🌿 ❣️


    قسمت سی و چهارم

    بخش پنجم



    سهیل بلند و شد و با هراس گفت : کی به شما گفت ؟ دنبالم هستن ؟

    امین گفت : ما اونجا بودیم ... می خواستیم با دکتر حرف بزنیم , تو همه چیز رو خراب کردی ...
    آرمین اومد جلو و گفت : بهتره تو اینجا نمونی ... اگر ازت شکایت کنن , میان در خونه جلبت می کنن ...

    و یک چشمک به امین زد ...
    امین گفت : پاشو زود باش حاضر شو ببرمت خونه ی مامان پری ... اونجا رو کسی بلد نیست ...
    قایم شو تا ببینم چیکار باید بکنم ... پاشو الان میان دنبالت , زود باش ...
    سهیل گفت : به این زودی من از کجا پیدا می کنن ؟ ...
    گفت : تو بیمارستان آدرس ما رو دارن ... زود باش ...
    آرمین شما برو دم در ببین کسی نیست ؟ بعد ما بیایم پایین ...


    تلفن زنگ خورد ... امین گوشی رو برداشت ... مریم گفت : امین جان تو خونه چیکار می کنی ؟ مگه نرفته بودی بیمارستان ؟
    گفت : چرا ... الان اومدم یک چیزی لازم داشتم بردارم و دوباره برم ...
    مریم با نگرانی پرسید : از سهیل خبر نداری ؟
    امین با دستپاچگی گفت : چرا ... چرا , اینجاست ... برای چی ؟
    گفت : اول بگو نتیجه ی حرفاتون چی شد ؟ بعدم گوشی رو بده به سهیل , ببینم کجا رفته بود ؟ ...
    امین گفت : ظاهرا هنوز از خونه بیرون نرفته ... من اومدم خواب بود ...
    مریم گفت : امین داری چوپان دروغ گو میشی ... مامان تازه اومده , سهیل خونه نبوده ...
    امین گفت : پس من خبر ندارم ... ( اشاره می کرد به سهیل که خودتو آماده کن جواب مریم رو بدی ) اومدم خواب بود ...
    دکتر عمل داشت , اومدیم خونه ... دوباره برمی گردم ... میام پیشت برات توضیح می دم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان