داستان من یک مادرم
قسمت ششم
بخش چهارم
حرفی هم به ما نمی زد .... شوهر عمه واسطه شد و جلسه گذاشتن ولی هر کس پا در میونی می کرد دایی بهش می گفت حرفی ندارم شما چک بده من رضایت میدم ...
خوب کسی هم نمی تونست این کارو بکنه چون می دونستن بابام پولی نداره و خودشون تو درد سر میفتن ... هر روز جلسه و کشمش داشتیم ... و من عذاب وجدان ...
شاید با یک کم گذشت من کار درست می شد ... البته این حرف رو ابراهیم زده بود و دایی و زن دایی چیزی نگفته بودن ... ولی هر چی فکر می کردم نمی تونستم مجسم کنم که یک لحظه کنار ابراهیم وایستم چه برسه به این که زنش بشم واقعا حال تهوع بهم دست می داد .....
بهروز سر و ته بنایی رو جمع کرد و خودش تنها توی نجاری کار می کرد که خرج روزانه مون در بیاد .... و نشون داد که اونم مثل بابام مرد درست و فدا کاریه ...
بهروز و مامان به ملاقات بابا رفتن ولی منو نبردن ...
مامان می گفت تو دختر جوونی و برات اونجور جاها خوب نیست ...
دلم براش تنگ شده بود و دوری اون به خصوص که می دونستم تو شرایط بدی به سر می بره خیلی سخت بود .....
بالاخره بعد از یکماه و نیم که به من یکسال گذشت ... فامیل جمع شدن و دایی رو هم صدا کردن و اومدن تا کار رو یک سره کنن ... من اصلا دلم نمی خواست چشمم به اون بیفته ...
شوهر یکی از عمه ها گفت : نذار این لکه تو دامنت بمونه اکبر آقا که شوهر خواهرتو فرستادی زندان این بده ،، تو فامیلی نباید باشه شما با قول و قرار از ما رضایت بده من شخصا قول میدم کمک کنم ظرف یک سال پول تو رو بده شما هم یک کم تخفیف بده تا ببینیم چیکار باید بکنیم ....
گفت : الان که پنجاه هزار تومن نیست سه سال پیش بود حالا با حساب روز شده هشتاد و نه هزار تومن ... البته بیشتر از صد تومن بود من کمش کردم تا براتون سخت نشه ....
شوهر عمه گفت : دست شما درد نکنه ....خیلی زحمت کشیدین ....
فهمیدم ؛؛ شما فکر کردین ما الان پول نقد اینجا گذاشتیم طمع کردی ؟
برو آقا معلوم میشه ما رو نشناختی ما مراد نیستیم .... کی گفته پولی رو که داری به زور می گیری ربا هم بدیم پاشو برو آقا این سفره رو جای دیگه پهن کن فوق فوقش یک سال میره زندان و میاد بیرون توام برو لب کوزه آبشو بخور ...
دایی دستی به ریشش کشید و گفت : باشه شما شصت تومن بدین ....
شوهر عمه گفت : متوجه نشدین ما پولی نداریم به شما بدیم ... هیچی برو دنبال کارت مراد بمونه اونجا تا تاوان اعتماد به تو رو بده ،، من خیلی بخوام کاری برای مراد بکنم میرم براش وکیل می گیریم تا ثابت کنیم به زور ازش سفته گرفتی ,, حالا بگرد تا بگردیم من شخصا نمی ذارم یک قرون دست تو بده ... پولی که می خوایم بدیم به تو اون بیاد بیرون خرج زن و بچه هاش می کنیم ... اونم باشه همون جا ...ختم جلسه ...
ناهيد گلكار