خانه
41.5K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۱۵:۴۷   ۱۳۹۶/۱۱/۲۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت سوم

    بخش پنجم



    همین طور چشمم به ساعت بود ... نه میومد و نه زنگ می زد ...
    ساعت از نه گذشت ...

    و من هزاران فکر بد به ذهنم رسید ...
    الان اون زن رو بغل کرده ...
    وای ای خدا ... می کشمت مسعود , به من خیانت می کنی ؟ اگر دوستش داشته باشه ؟
    وای , بچه ام بی پدر شد ...
    ای خدا کمکم کن ...
    گاهی گریه می کردم , گاهی خودمو سرزنش می کردم تا صدای پاشو تو پله ها شنیدم ...
    برخلاف همیشه که به استقبالش می رفتم , دویدم تو آشپزخونه ...
    ما مستاجر طبقه ی دوم بودیم ... مستاجر پایین , از در حیاط رفت و آمد می کرد و ما از دری که پهلوی ساختمون بود ...
    از پله ها که میومدیم بالا , در خونه ی ما بود که وقتی باز می شد صد و بیست متر فضا داشت که از یک مربع , هال و پذیرایی و ناهارخوری و آشپزخونه در آورده بود و سمت چپ دوت ا اتاق خواب و سرویس قرار داشت ...
    پس در که باز می شد تا ته آشپزخونه پیدا بود ...
    وانمود کردم دارم سوپ رو هم می زنم ...
    مسعود دوست داشت برای شام همیشه یکم سوپ داشته باشیم ...
    با حرص گفتم : کوفت بخوری ... منِ احمق رو بگو براش سوپ هم درست کردم ...
    درو باز کرد و گفت : عزیزم ؟ خانمی ؟ من اومدم ...
    ای بابا سرتم بالا نمیاری ؟ وای نگو بازم مثل دیشبی ... برگردم برم ؟



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان