خانه
41.5K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۰۱:۴۰   ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت هفتم

    بخش چهارم



    مشتشو گره کرده بود تا دوباره منو بزنه ... در حالی که دندون هاشو به هم فشار می داد , گفت :  چه توضیحی ؟ هان ؟ چه توضیحی ؟ مثل روز روشنه ...
    زنه میگه همه تو آژانس می دونستن اون مرتیکه از تو خوشش میاد ...
    تو هم که سینه چاک , هر روز باهاش این ور و اونو ور می رفتی ...
    وقتی خودم شک کرده بودم  , دیگه چی داری بگی ؟ ...
    گفتم : تو به چی شک کرده بودی ؟ احمق , من کاری نکردم ... اینو بفهم ...
    گفت : عه عه ؟ نیگاش کن داره تو چشم من دروغ میگه ... تو کیارش رو می ذاشتی پیش مامانت می رفتی , کجا ؟ معلوم نبود خانم کجاست , که تلفش خاموشه ... چرا ؟
    تو که روزی صد بار زنگ می زنی از من می پرسی کجایی ... ( اینا رو می گفت و عصبانی تر می شد ...
    دلش می خواست بازم منو بزنه ) ...

    دویدم تو اتاق ولی اون دنبالم اومد ... ادامه داد : حالا فهمیدم کثافت اون کاری هات برای چی بوده ؟ می خواستی ببینی من برنگردم خونه تا به کارای کثیفت برسی ...
    پدر سگِ بی حیا , می ری سر خاکش گریه می کنی ؟ خاک بر سرت کنن بی لیاقت ... این مدت هم وانمود کردی برای فرح ناراحتی , در حالی که داشتی برای اون عزاداری می کردی ...
    ای خدا ... ای خدا , من چقدر ساده و خرم ...

    و شروع کرد خودشو زدن به در و دیوار کوبیدن ...

    - کثافت ... هرزه ... از خوبی من سوء استفاده کردی ... می کشمت آشغال ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان