خانه
20.5K

»»»»»زنـــــــــــــــان دوره قاجــــــــــــــــــار«««««

  • ۱۸:۰۶   ۱۳۹۳/۵/۱۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    زنان دوره قاجار از نگاه دوربین آنتوان خان



    در میان عکس های آنتوان خان از اواخر عصر قاجار و شروع پهلوی نمونه های مستند قابل توجهی از زندگی زنان در اندورن و بیرون خانه به چشم می‌خورد.



    فرارو نوشت: بی شک یکی از دلایل ارزشمند بودن مجموعه عکس های آنتوان از ایران عصر قاجار، علاقه او به ثبت ابعاد مردم شناسی و زیست اجتماعی در این عصر است که باعث می شود ای بسا او را پدر عکاسی اجتماعی در ایران بدانیم. او آنقدر مجذوب زندگی مردم کوچه و خیابان در زمانه خود بود که از هر کس در هر طبقه ای اعم از گدا و درویش و کولی و معتاد و دلاک می خواست که به آتلیه او برود و جلوی دوربینش نشسته و سوژه عکاسی شود.



    دلمشغولی آنتوان به ثبت زندگی مردم باعث شده تا آنچه امروز از مجموعه 7هزارتایی عکس های او برای ما باقی مانده گویای زندگی در بیرون و اندرون خانه مردمان اواخر عصر قاجار باشد؛ چیزی که در عکاسان شاخص آن دوران چون عبدالله قاجار و ابراهیم خان عکاس باشی کمتر یافت می‌شود.



    در این میان زنان قاجار و پوشش و زندگی آنان فصل قابل توجهی از مجموعه عکاس است. او زنان از طبقات مرفه شهری تا زنان روستایی، دختران کولی و تن فروش از فارس، کرد، گرجی، زرتشتی و ارمنی را به عکاسخانه خود می برد و و از آنان عکس می گرفت.



    نگاه مستند آنتوان در ثبت زندگی باعث شد او جدا از عکس‌های آتلیه ای دوربین خود را بر دارد و به اندرونی خانه ها هم برود تا ابعاد دیگر زندگی زنان را به تصویر بکشد. عکس های زنان بالرین و مطرب یا دختران محصل یا زنانی که در حیاط، مطبخ و سر سفره، در حال قلیان کشیدن یا قالیبافی هستند مربوط به همین قسمت از کار عکاس است.



    از دیگر نکات قابل توجه عکس های آنتوان از زنان قاجار ثبت نحوه پوشش آنها در اندرون و بیرون خانه است؛ گفته می شود پوشش زنان در عصر قاجار از جهت تفاوتی که میزان مشارکت زنان طبقات مختلف در اقتصاد و فعالیت های اجتماعی در شهر و روستا وجود داشته با هم فرق داشته است.



    در زمانه آنتوان با بیشتر شدن سفر هیات های اروپایی به ایران، وقوع جنبش های سیاسی، اجتماعی مختلف مانند جنبش تنباکو و مشروطه و رشد مطبوعات و مدارس و موج نوگرایی حاصل از آن و متعاقب آن افزایش سطح آگاهی جامعه به خصوص زنان تفکر و مطالبات آنان در حال تغییر بود. در عکس های آنتوان، هم زنانی با روبنده و چادر می بینیم و هم دخترانی بی حجاب با ظاهر متجدد و شبیه اروپائی ها که جامعه در حال تحول اواخر عصر قاجار را نشان می دهد.



    درباره پوشش معمول زنان در این عصر می توان گفت که در این دوره لباس زنان تا حدی ساده بود و با لباس مردان چندان اختلافی نداشته است. عموما زنان پیراهن تنگی بر تن می کردند که پارچه آن اغلب از نخ و ابریشم بوده است و چاک پیراهن از جلو باز بوده است و در زیر گلو به وسیله روبان یا دکمه ای محکم می شده است.



    آنان همانند مردان، شلوار گشاد و بلندی به پا می کردند و روی آن دامن گشاد و نسبتا بلندی می پوشیدند که طول آن تا وسط ساق پا می رسید و مقداری از شلوار و لبه آن پیدا بود. شلوار زنان گشاد و پارچه های راه راه بود.



    آنان معمولا در بیرون از خانه هم سراپای خود را در چادر بزرگ مشکی یا بنفش حاشیه دار می پوشاندند و چاقچور در پا می کردند و روبنده سفیدی که در مقابل صورت دارای دو سوراخ به شکل چشم یا توری مسدس بود، روی صورت می کشیدند.



    عکس های آنتوان از زنان قاجار از این جهت در بر گیرنده پوشش مرسوم زنان عصر خود و نیز موج تغییری است که چندی بعد با شروع عصر پهلوی تشدید شد. گفتنی است بسیاری از عکس ها برای نخستین بار است که توسط فرارو در ایران منتشر می شود.













































































  • leftPublish
  • ۱۳:۲۷   ۱۳۹۳/۵/۳۱
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    مامان نگار و نازی جان ... خیلی جالب بود ..ممنون .. یه جورایی انگار تاریخ رو برامون ورق زدی ....
  • ۱۴:۲۹   ۱۳۹۳/۵/۳۱
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    ممنون مامان نگار جووون.......
    توی پست دومت که گفتی
    ماهم اتفاقا خیلی از این رسمهارو داشتیم و حتی گاهی داریم
    الانم مامان و داداشم برام عیدی و چلگی میارن
    و مامانم میگه تو عروسیشون رسم داشتن که انار مینداختن زیر پای عروس و..........

    بازم حتما بیا و از آداب و رسومتون بگو خیلی خوشحال میشیم عزیزم
  • ۱۷:۲۹   ۱۳۹۳/۵/۳۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    وقتی برا بله برون میرن کل مردای فامیل مثل دایی عمو شوهر خاه.شوهر عمه .خلاصه همه میرن و برا نامزد پسره کادو میبرن.پدر پسر برا عروسش پول با شیرینی میبره.قبل از بله برون تمام کسانی که عذر دارن.یعنی کسی ازشون مرده دعوت میکنن و شام میدن.البته تو گرجی ها هنوز دختر با یه پسر دوست میشه و سالها با هم بیرون میرن.پدر مادرها میدونن پسره کیه.بعد هم که با هم به توافق رسیدن میان خونه دختره برا خاستگاری.خداییش تو گرجیا طلاغ خیلی خیلی خیلی کمه و اکثرا زندگیشون عاشقانه است.به غذا خیلی اهمیت میدن.شوهرم میگه تو گرجستان میز غذا را سر شب میچینن و تا دیر وقت دور هم میشینن و غذا میخورن و گپ میزنن.خیلی خونگرمن و مهمان نوازیشون حرف نداره.دختراشون لپ قرمزن.بخاطر منطقه سردسیرشونه.اکثرا پوستشون سفیده و بورن.
  • ۱۷:۳۷   ۱۳۹۳/۵/۳۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    تو منطقه فریدونشهر تو بعضی از دهاتشون قبرهایی هست که با زبان گرجی روشون نوشته.مال خیلی وقت پیشه.یه حس ترسناکی به من میده.وقتی شوهرم داستان زنان کوه سیخه را تعریف کرد کلی براشون گریه کردم.الان بیشتر مردم اینجا دارن اقامت میگیرن گرجستان و میرن و میان.بچه هاشون تو دا نشگاههای گرجستان بورسیه میشن.برا اقامت نیازی ندارن شرایط مهاجرت خاصی داشته باشن.همینقدر که دو نفر کسانی که کارت اقامت دارن تایید کنن طرف گرجیه میتونن برن.شوهرم اسرار زیادی برا رفتن داره اما من اینجا را بیشتر دوست دارم.من مامانم فارسه.....برا تفریح عالیه.حتما برید ببینید.اما مردمشون اکثرا روستایی و تو لید کننده انگورن.میدونید برا چی که...
  • ۲۰:۰۶   ۱۳۹۳/۵/۳۱
    avatar
    Arusha
    دو ستاره ⋆⋆|6112 |2848 پست
    نه مامان نگار و نازی من نمیدونم....
  • leftPublish
  • ۲۰:۰۷   ۱۳۹۳/۵/۳۱
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    جریان زنان کوه سیخه چیه؟؟؟
    حتما برامون تعریف کن کنجکاو شدم...
  • ۰۰:۲۷   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    صورتی جان گرجستان قطب تولید شراب هست.صادراتش به اروپا زیاده.
  • ۰۰:۳۷   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    امروز شوهرم کل داستان رو برام گفت.اخه این داستان به زبون گرجی نقل میشه و به گوش شنونده گرجی خیلی جالبه.داستان از زمانی شروع میشه که گرجی های صنعتگر و کشاورز میان ایران تا پایتخت اونموقع که اصفهان بوده اوازش بپیچه تو کل دنیا.بعد شاه عباس صفوی متوجه میشه اینا خیلی جنگاورن و دلیرن.خلاصه تو خیابون عباس اباد جا میده شون.اگه تصفهان رفته باشید دیدید که خیابون عباس اباد یکی از قدیمی ترین و قشنگ ترین خیابونهای اصفهانه که کل خیابون از دو طرف با درختهای تو هم رفته بلند احاطه شده و واقعا خیلی قشنگه تو بهار و تابستون.بعد اونا تو قشون ایران را پیدا میکنن . حتی وزیر شاه عباس الله وردی خان اوندالیدزه بوده.که سی و سه پل اصفهان را بر گرفته از 33 حرف گرجی ساخته.اخه زبان گرجی 33 حرف داره.بعد از یه مدت اینا چون سیستمشون طوریه که خیلی ساده هستن و در عین حال زیر بار حرف زور نمیرن با اصفهانی ها و ارامنه سازگاری نداشتن که شاه عباس کوچشون میده سمت نجف اباد .30 کیلومتری اصفهانه.من الان نجف ابادم.
  • ۰۰:۴۱   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    خلاصه نجف ابادی ها که کلا سیستمشون جوریه که از غریبه ها خوششون نمیاد و میخوان همه چی مال خودشون باشه و زور بگن با اینا دعواشون میشه و تو دعوا میان مرغ و خروسهای اینا را میکشن.گرجی ها که حرف زور تو کتشون نمیرفته یکی از نجف ابادیها را میکشن.خبر به شاه و شیخ بهایی میرسه.دستو ر میدن اینا برا مرزداری اصفهان برن منطقه فزیدونشهر.اخه فریدونشهر از انتهاش به پشت کوه و استان خوزستان راه داره که اونموقع محل ورود اشرار به اصفهان بوده.در قبالش بهشون یه دستخت میده که خراج یا همون مالیات رو ندن. و اینا تا وقتی تو ایران هستن حق پرداخت خراج ندارن.
  • ۰۰:۴۳   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    ziba
    دو ستاره ⋆⋆|3877 |2332 پست
    چه بامزه تعریف میکنی....
  • leftPublish
  • ۰۰:۴۵   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    ziba
    دو ستاره ⋆⋆|3877 |2332 پست
  • ۰۰:۴۶   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    تو زمان نادر شاه هم همین منوال بوده و سرداران گرجی تو سپاه نادر خیلی معروف بودن.بهشون لقب شیر داده بودن.تو سپاه نادر یه سپهسالاری مثل کریم خان بوده که هنوز لباس سرداری نگرفته بوده و اخلاقش خوب بوده.یعنی انسان با اخلاق و منشی بوده.با گرجی ها هم میونش خوب بوده.یکی از سرذارهای گرجی در حضور نادر شاه لباس سرداریش رو در میاره و میندازه رو شونه کریمخان و از شاه اجازه سرداریش رو میگیره.کریمخان خودش رو مذیون گرجی ها میدونسته تا اینکه به سلطنت میرسه و خراج گذاراش برا دریافت مالیات به کل ایران میرفتن که میرن سراغ گرجی های فریدونشهر.اونا در مقابل پرداخت مالیات مقاومت میکنن و میگن ما اجازه و دستخت شاه را داریم که خراج ندیم.خلاصه شورش میکنن.خراج گذارها میان و به کریم خان میگن یه عده شورش کردن و نمیخوان مالیلت بدن.کریمخان که حکومتش تازه بوده برا تثبیت حکومتش قشون میکشه به سمت فریدونشهر تا با هاشون بجنگه.اما نمیدونسته اینا گرجی اند و دست خط دارن.
  • ۰۰:۵۰   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    خلاصه گرجی ها که میخواست به شیوه خودشون قاعله بخوابه تصمیم میگیرن یکیشون شاه رو یا بکشه یا بترسونه تا برگرده.اونی که انتخاب میکنن اسمش سیبیلوا بوده.معنیش نمیدونم چیه...میره شاه رو بکشه پیش خودش میگه این شاه حیفه کشته بشه فقط بترسونمش کافیه.برا همین یه تیر میزنه به سر قلیون شاه که داشته دم چادرش قلیون میکشیده و اتیشش میپاشه تو صورت شاه و عصبانی میشه و میگه اینا میخواستن منو بکشن تیرشون خطا رفته.همون قلیونیه که گفتم تو موزه کریم خان تو امارت کلاه فرنگی شیرازه
  • ۰۰:۵۶   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    خلاصه شاه با اینا میجنگه و یه جورایی مغلوبشون میکنه.اما نمیدونسته اینا گرجی هستن.خلاصه اونایی که باقی مانده بودن میخواستن فرار کنن سمت خوزستان.فقط کافی بوده کوههای پشت کوه را رد کنن.اما سپاه بهشون میرسه و اینا میرن رو کوه سیخه.داشتن گیر سپاه می افتادن.زنهای گرجی جلو چشم بچه ها و شوهراشون و سپاهیا و خود کریمخان /خودشون رو از کوه پرت میکنن پایین تا اسیر قشون شاه نشن و حبثیتشون حفظ بشه.خلاصه یه ان شاه متوجه میشه اینا موقع وداع با هم گرجی حرف میزنن و تازه متوجه میشه اینا گرجی اند.همونجا زانو میزنه و اشک میریزه.بقیه را میبخشه و بهشون اجازه میده همونجا بمونن و خراج ندن.اونهایی که خانوادشون از بین رفته بوده و بچه های کوچیکشون را با خودش میبره شیراز و بزرگشون میکنه.یکی از اون بچه های کوچیک امام قلی خان بوده که واسه خودش سردار رشیدی میشه و میشه دست راست شاه.این امام قلی خان همون سردار گرجیه که پرتغالی ها را از قشم بیرون کرد و الان مجسمه اش تو قشمه و یه میدون به نامش هست.
  • ۰۱:۰۱   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    خلاصه این گرجی ها همه جای ایران هستن .تو شیراز و گرجی محله ازندران ولی زبونشون حفظ نشده.فقط تو فریدونشهر حفظش کردن.گرجی ها تو زمان حمله محمد افغان به اصفهان که قهطی شد مقاومت کردن در مقابل محمد افغان و شکستش دادن.با اینکه تو قحطی و محاصره بودن.پسر عمه بابام که کلی سنشه از باباش تعریف میکرد که موقع قحطی حتی سگ و گربه میخوردن.خیلی عذاب کشیدن.اگه داستان زندگیون براتون جالبه کتابهایی نوشته سعید مولیانی را بخونید.کتاب گرجیان ایران کتاب جالبیه.یه برنامه یه مدت شبکه یک تویه برنامه که هر شب پخش میشد یادمه دوشنبه ها راجع به زندگی اینا حرف میزدن.
  • ۰۱:۰۹   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    ببخشید طولانی شد.سرتون را درد اوردم.امیدوارم خوشتون اومده باشه..ضمنا گرجی ها ادمهای ثروتموندی بودن و هستن.زنهاشون کلی طلا و زیور الات با خودشون داشتن و همه را برداشته بودن تا فرار کنن.وقتی از کوه پریدن پایین باهاشون بوده.همین چند وقته هم خیلی کاوش نزدیک کوه سیخه کردن که کلی گنج یعنی طلا پیدا کردن.یجورایی منطقه ممنوعه است.البته بسته نیست برا گردش ولی خب کنترل میشه.بخاطر گنج یابها.البته بهتون پیشنهاد میکنم اگه تو اردیبهشت گذرتون به اصفهان افتاد حتما برید و طبیعت زیباش رو استفاده کنید و لذت ببرید.من که عاشق بیرون رفتن تو این فصل هستم.کل دشت عین مخمل سبز میشه تا بعد از اول خرداد که عشایر میان و گوسفنداشون دشت رو شخم میزنن.اینقدر گیاه دارویی تو دشتهاش هست که همه استفاده میکنن.خیلی هاش هم تو فصلش قاچاق محسوب میشه مثل کرفس سر گل کوهی.بو و طعم عالی داره.اویشن و سبزی جات کوهی مثل مرزه و پونه کوهی و اویشنش که عطرش صد برابر قوی تر از اویشنهای بازاره.اینا را گفتم بازار گرمی کنم.دلتون نخواد.ما کشک و لبنیاتش خیلی عالی و اصلا.
  • ۱۷:۳۷   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    مامانه نگار و نازی خیلی داستان جالبی بود...واقعا لذت بردم و باز به وجود زنان غیور کشورم عشق ورزیدم....
    این عشایرهایی که میگی دقیقا میان کجا؟؟من عاشق اینم یه بار از نزدیک بیام و زندگی عشایرهارو ببینم و کلی ازشون عکس بندازم...
    یه بارم یه عده شونو تو یه ییلاق دیدیم اما نذاشتن نزدیکشون بشیم و سگاشونو باز کردن تا بیان مارو بگیرن...مارو میگی.........
  • ۲۰:۳۲   ۱۳۹۳/۶/۱
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    صورتی جان تو منطقه فریدونشهر اصفهان..اونا از سمت خوزستان میان.اتفاقا خیلی خونگرمن و عمو شوهرم باهاشوم مراوده داره و برامون گاهی کشک میاره.اینقدر مهمون نوازن که برا مهمونی که باهاش رو دروایستی دارن فوری گوسفند سر میبرن و چند روز فقط بهش کباب میدن.اما یا اردیبهشت میریم اونور بخاطر صحراش یا تو زمستون بخاطر پیست میریم.
  • ۱۷:۳۹   ۱۳۹۳/۶/۲
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
  • ۱۴:۴۹   ۱۳۹۳/۷/۶
    avatar
    مامان نگار و نازی
    کاربر فعال|598 |487 پست
    صورتی جون این ادرس یه سایته مربوط به فریدونشهر.خیلی جالبه.ببین حتما http://bigpertikan.blogfa.com/category/5
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان