خانه
367K

سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu

  • ۱۴:۲۷   ۱۳۹۳/۶/۲۹
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    خلاصه قسمت دهم سریال  فاطما گل

     

    قسمت دهم از جایی شروع میشه که مصطفی به اسم کریم پی میبره و از زندان آزاد میشه اما به بهانه هواخوری و شستن دستو صورتش میذاره و میره !!

     

    | رستوران ، لب ساحل |

     همه نشستنو در حال غذا خوردن هستن تا اینکه مقدس میگه :

     این جریان استانبول برای ما هم غیر منتظره شد .. راحمی : نمیخواد ، فاطماگل نمیره .. منیر : بابا چرا نمیفهمی تو ؟ اگه نرن میمیرن . مثه آدم میذارن میرین حالا پشت سرتون یکم حرف میزنن خشمشون فرو کش میشه بعدم فراموش میشه میره دیگه .. فاطمه با طعنه : هه ، فراموش میشه !

     

    صحبت ها ادامه داره تا اینکه کریم از تشنگی دستشو دراز میکنه تا بطری آب رو برداره اما نگاه تلخ فاطمه با ساعد کبود کریم یکی میشه !!

     

    و همه اون صحنه ها و گازی که فاطمه از دست کریم گرفته از جلوی چشم هر دو میگذره با این حال نگاه نفرت آمیز فاطمه و خجالت کریم یکی میشه و کریم دستشو میپوشونه ..

     

    حرفای منیر میرسه به ویزا و پاسپورت کریم که مقدس میفهمه این ازدواج سوریِ و کریم میخواد بره برای همین میگه :

     من میخوام با یه زن بی شوهر تو استانبول چیکار کنم ؟ فاطماگل دیگه واسه ما نیست شوهرش هرجا بره اونم همونجا میره .. فاطمه : بسه دیگه ، من جایی نمیرم . زندگیمو خراب کردین بس نیست ؟ بازم دارین حرف میزنین ؟ یه تصمیمی گرفتین منم مجبور کردین قبول کنم ، چیز دیگه ای نخواین از من ، همه چیمو ازم گرفتین بیشتر از این اذیتم نکنین .. مقدس : آخه میگه میفرستنش خارج ، چیکار میخوای بکنی تنهایی ؟ .. فاطمه : گمشه بره هر جا که میخواد ، دیگه اذیتم نکنه ، من مراقب خودم هستم !

     

    همین موقعس که مریم به کریم زنگ میزنه و میفهمه که ازدواج کردن ، در حال صحبت کردن با هم هستن که مصطفی از راه میرسه ، خونه مریمو پیدا میکنه و میره با مشت میکوبه به در خونه و فریاد میزنه :

     کریم ؟؟؟ بیا بیرون عوضی !

     

    و شروع میکنه به شکستن شیشه های خونه ..

     

    تمام این مدت کریم پای تلفن این صداها رو میشنوه ولی مریم جوابی نمیده چون از ترس رفته پایین ببینه چه اتفاقی داره میوفته !

     

    مصطفی همه خونه رو بهم میریزه و میرمو هول میده اما مریم که یه شیر زن واقعی هست تحمل نمیکنه ، مصطفی رو هل میده و هرچی دم دستش هست پرت میکنه تو صورتشو میگه گمشو از اینجا و هری هری مصطفی رو بیرون میکنه ..

     

    بالاخره مریم میره سراغ گوشیشو جواب میده و با گریه میگه :

     مبادا بیای اینجا ، فرار کن کریم .. کریم : گفتم چی شد ؟ .. مریم : قسم خورد که میکشتت .. کریم : کی ؟ مصطفی ؟ .. مریم : آره ، اومده بود اینجا خونه رو سرم خراب کرد ، همه چیو زدو شکستو رفت .. کریم : خدا لعنتش کنه .. مریم : کریم فرار کن والا به خدا میکشه تورو .. کریم : همین الآن میام اونجا .. مریم : من چی میگم تو چی میگی ؟ به هیچ وجه اینجا نیا ، تورو به جون من نیا .. کریم : مریم جون هرچی میخوا بشه بشه ، اصلاً منو بکشه ، بذار تموم شه ، من الآن میام اونجا .. مریم : اگه منو دوس داری برو از اینجا ، مثه دیوونه ها بود ، کل خونه رو زدو شکست .. کریم : به تو صدمه زد ؟ .. مریم : نه نتونست کاری بکنه اون مشکلش با توء و فاطماگل ، میخواد دو تاتونم بکشه اگه بیای حقمو حالت نمیکنم ..

     

    و تلفنو قطع میکنه و هرچی کریم میگه الو جوابی نمیگیره !

     میخواد بره که منیر میگه :

     کجا میری ؟ .. کریم : ولم کن لعنتی ، مصطفی اومده خونمون همه چیو بهم ریخته مریمَمو ترسونده ، حسابشو میرسم .. منیر : مگه یادت رفت فرمانده چی گفت ؟ میکشتت احمق .. کریم : هر کاری میخواد بکنه ، بذار تموم شه دیگه هیچی برام مهم نیست .. منیر : خب تو قرار فرار کنی بری دیگه مگه خُل شدی ؟ .. کریم : من فرار نمیکنم ، جایی نمیرم یا میمیرم یا اونو میکشم ولی دیگه نمیتونم اینجوری ادامه بدم ولم کن ..

     

    و کریم راهشو میکشه تا بره اما فاطمه از سر جاش بلند میشه و خطاب به کریم میگه :

     نــرو ، بریم استانبول ! باید منو ببری استانبول ، مجبوری !!

     

    فاطمه این حرفا رو از ته دل میزنه اما نه برای کریم یا اینکه حسی بهش پیدا کرده ، تنها دلیل فاطمه برای اینکار نجات جون مصطفی هستش چون میترسه توی دعوای کریمو مصطفی ، این مصطفی هستش که یا کشته میشه یا با کشته شدن کریم میوفته زندان ..

     

    | فرودگاه |

     آماده شدن برای رفتن ، راحمی بیش از حد بیتابی میکنه تا اینکه فاطمه جلو کریم میگه :

     از این به بعد مرگ برای من یه هدیه میتونه باشه ولی مصطفی چیزیش نشه ، نمیخوام به خاطر من تموم عمرشو تو زندان باشه ! در هر صورت مردم پشت سر من هرچی بخوان میگن ، خب چیکار کنم ؟ فاحشه میگن ، خائن میگن مصطفی هم مثه اونا ازم نفرت داشته باشه بهتره ولی اون چیزیش نشه ..

     

    فاطمه با نگاه به کریمو پاکت توی دستش میگه :

     همه چیمو ازم گرفتن ، جسممو روحمو غرورمو آرزوامو ، همه چیمو گرفتنو تو یه پاکت کثیف جا دادن .. مقدس : اون پاکت برگه جریمه توء خانوم ، هرکس باید به جزای اعمال خودش برسه ، چی فکر کردی ؟!

     

    موقع جدایی فاطمه و رحمی فرا میرسه .. توی آعوش هم چیزی جز اشک نصیب هم نمیکنن و بدون کلامی از هم جدا میشن !

     

    فاطمه و کریم توی هواپیما پیش هم میشین و موقع بستن کمربند میرسه که دست کریم میخوره به فاطمه ، اما فاطمه با اکراه دستشو میکشه !

     موقع بستن کمبرند فاطمه نمیتونه کمرشو ببنده برای همین کریم میخوا کمک کنه اما بازم فاطمه دستشو میکشه و میگه :

     ول کن .. کریم : فقط میخواستم کمکت کنم .. فاطمه : از تو کمک نمیخوام ، از تو هیچی نمیخوام . تو یکی از چهار دشمت منی و تا زمانی که نفس میشکم این عوض نمیشه !

     

    | استانبول |

     بالأخره این زوج به ظاهر خوشبخت میرسن استانبول و شروع میکنن به رفتن تا اینکه کریم میگه :

     اینجا تقسیمه ، الآن میریم بِی اوغلی ! اونجا یه هتلی هست که قبلاً بودم . اینجا ترافیک وحشتناکه وقتی چراغ سبزه به آدما توجه نمیکنن !

     

    اما بازم فاطمه به حرفای کریم گوش نمیده و جلو جلو میره اما باز کریم میگه :

     مگه میدونی کجا میخوای بری ؟ نمیدونی پس برای همین از کنارم جدا نشو !

     

    | هتل |

     میرسن به هتل . موقع رزرو جا فاطمه جلوی متصدی هتل بلند میگه :

     من با تو توی یه اتاق نمیمونم ، با توأم برای من یه اتاق دیگه بگیر !

     

    کریم با شنیدن این حرف دست فاطمه رو میکشه و میبره اونطرف تر تا بگه :

     منو نیگا ، گوش کن منم از این وضعیت اصلاً راضی نیستم منم دلم نمیخواد ولی مجبورم نباید تورو از جلوی چشمم دور کنم ، یه چند روز تحمل کن .. فاطمه : نخیر .. کریم : داداشت اینا که اومدن تورو تحویل اونا میدم بعدشم هر کس راه خودشو میره تا اون موقع از کنارم جدا نمیشی .. فاطمه : خدا لعنتت کنه .. کریم : آمــیـــن !

     

    و برای سه روز اتاق میگیرن ..


    سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان