خلاصه قسمت 32 سریال مرحمت عاطف به دیدن فیرات میره تا درباره نارین و مقاومتش درمورد محافظت اون دربرابر سرمت حرف بزنه و یکم هم از زبون فیرات درمورد سرمت اطلاعات بگیره که سرمت کیه و رابطش با ارول چیه ؟ فیرات به عاطف میگه حسابی عاشق شدی و عاطف هم از برنامه هایی که درباره نارین داره به فیرات میگه و میخواد نارین رو از شرکت ارول بیرون بکشه ولی نارین نمیذاره که اون تو کاراش دخالت بکنه.فیرات سعی میکنه عاطف رو از ماجرا دور کنه و باز یاداوری میکنه تا من هستم هیچ کس نمیتونه به نارین صدمه بزنه .
تو خونه سرمت هم علی میخواد قضیه ازدواج دروغیشو با مادر گالینا رو از دل تاتیانا در بیاره . شب همون روز نارین و عاطف میرن خونه دنیز ملاقات ایرماک که دنیز میگه فیرات هم اینجاست. نارین شروع میکنه به بحث کردن با عاطف که با ارول چیکار کردین که انقدر عصبانی شده و همه کاسه کوزه ها سر من میشکنه و دوباره به عاطف میگه تو کار من دخالت نکن و میره طبقه بالا به ایرماک سر بزنه. عاطف هم به جان میگه من دارم میرم که عکسمو با یه دختر دیگه بدم خبرنگارا چاپ کنن بخاطر سرمت و میره. همون موقع شادیه که تو خونه سرمت زندانیه به نوعی با موبایل تاتیانا زنگ میزنه به جان تا صداشو بشنوه و بهش بگه که نگران من نباش و به هیچ کس نگو بهت زنگ زدم. بعد از قطع کردن شادیه شروع میکنه از احساسش به جان و رابطه ای که قبلا داشتن با تاتیانا حرف میزنه و تاتیانا به شادیه میگه که جان و دنیز باهم خوب نیستن و یه بار که اینجا اومده بودن دعواشون شده بود.فیرات به ایرماک میگه میخوام زودتر خوب شی و برگردی سر کار و ایرماکم بهش میگه تو هیچجوره نمیخوای منو ببینی . نارینم یواشکی داره به حرفاشون گوش میده که با اومدن دنیز مجبور میشه بره تو اتاق حال ایرماک رو بپرسه. دنیزم شام ایرماک رو میاره و ایرماک دوباره شروع به لجبازی میکنه که آخر نارین موفق میشه هم شام ایرماک رو بهش بده بخوره و هم بخوابونش . نارین هم به ایرماک میگه یه قانون هست که بخاطر اینکه قرص خوردی و خودکشی کردی میتونن تو تیمارستان بستریت کنن و خلاصه ایرماک رو آروم میکنه.
نارین دوباره یاد جوونیش میفته که راننده حکمت کازان براش پول اورده ( بخاطر برگردوندن و پیدا کردن فیرات) که نارینم پول رو میکوبه تو سینه راننده و بهش میگه از اونجا بره. فیرات هم دوباره داره برمیگرده استانبول که راننده میرسه و به حکمت میگه که پولو نگرفت و کلی هم به شما بدو بیراه گفت.حکمت کازان هم میگه : فیرات خان این نارین هیچ تربیتی نداره و من خواستم به خانواده عروسمون یکم به خودشون برسن که فیرات هم از این کار نارین خیلی خوشش اومد. محمت رو آدمای همون مرده که با شادیه بوده میبرن پیشش و به محمت میگه که برای ادای قرضت باید مواد بفروشی و شادیه هم باید واسه من کار کنه چون خواهرت ( نارین) پیشنهاد پسر کازانارو رد کرده. محمت هم از اینکه اسم شادیه رو میبره جوش میاره که همون آقا با چاقو میزنه به کشاله محمت و میگه من اینجوری قرضمو میگیرم.
دوباره برمیگردیم به خونه سرمت سال 2013 که سرمت ناراحت نشسته و تو افکار خودش غرقه که یهو شادیه میاد پیشش. شادیه هم ازش میخواد که با هم چایی بخورن و یکم درددل کنن. سرمت هم بهش میگه نارین میخواد از من شکایت کنه. شادیه هم میگه این همه زن دورو برت بوده چرا باز به فکر نارینی ، سرمت هم شروع میکنه به درد دلو خلاصه شب خوبی رو با شادیه میگذرونه.نارین هم بعد از تیمار ایرماک میره خونه و یکم درمورد فیرات و ایرماک و شغلش و پیدا نشدن شادیه با عمو نجاتی حرف میزنه که عمو نجاتی بهش میگه برات سوپ درست کردم. نارین هم بهش میگه آخرین باری که برام سوپ درست کردی بچه بودم که یه همکلاسی جادوگر داشتم به نام ایپک درست مثل ایرماک. دوباره نارین غرق کودکیش میشه یاد اون دخترمیوفته که هم پولدار بود و زیبا تازه درسشم از نارین بهتر بود. یاد روزی میفته که فیرات دم در مدرسه اومد دنبال ایپک تا ببرش خونه خودشون چون پدر مادر ایپک خونه کازانا دعوت بودن و نارین هم میره رو تپه شروع به گریه میکنه و ایپک رو لعنت میکنه.
صبح روز بعد فیرات میاد خونه نارین که به عمو نجاتی بگه که به عنوان راننده تو شرکت استخدامش کرده و با هم میشینن برای خوردن صبحونه که فیرات عکس عاطف رو با یه دختر تو روزنامه میبینه و میگه نارین عکس دوست پسرت رو با یکی دیگه چاپ کردن که نارین هم میگه بخاطر سرمته و بعد نجاتی میفهمه که سرمت همون بهادره. دنیزم عکس رو میبینه و میریزه بهم تا میخواد به نارین زنگ بزنه جان بهش میگه که همش نقشست و دوروغه.از طرفی سرمت هم روزنامه رو میبینه و میفهمه که عاطف نقشه کشیده ولی میذاره به پای ترسیدن عاطف. ایرماک هم در حال خوردن صبحونه شروع میکنه به دنیز گفتن که منو فیرات تصمیم گرفتیم 7 ژون باهم ازدواج کنیم که دنیز هم میگه شما کی این تصمیم رو گرفتین و ... بیشتر نگران ایرماک میشه چرا که فکر میکنه توهمی شده.
سرمت هم سر قضیه ارول و پدر عاطف زنگ میزنه به بابا حکمت و ازش میخواد جلوی فیرات رو بگیره و حکت کازانم زنگ میزنه به فیرات و سعی میکنه ارول رو خوب جلوه بده که فیرات هم میگه بابا بهت هشدار میدم که از سرمت و ارول دور شو چون من میخوام دست ارول رو روکنم و کوتاه نمیام و تلفن رو قطع میکنه.
شب که میشه نارین میره به دنیز سر بزنه که دنیز به نارین میگه ایرماک پاک دیوونه شده چون میگه فیرات باهاش قرار ازدواج گذاشته ، بعد چطوراونهمه قرص رو خورده . همون موقع ایرماک میاد و میخواد بره خونه فیرات که دنیز یکم پاپیچش میشه ولی به هرحال ایرماک میره. دنیز هم زنگ میزنه به فیرات و میگه لیرماک داره میاد اونجا و درمورد قرار ازدواج از فیرات میپرسه که فیرات هم کتمان نمیکنه و دنیزهم بیشتر از قبل گیج میشه.ایرماک هم میرسه خونه فیرات ولی فیرات بهش یه اتاقه دیگه میده. صبح روز بعد هم باهم صبحونه میخورن و فیرات میره سر کار. بعد از رفتن فیرات کاراگاه آیهان میاد خونه فیرات که ایرماک باهاش تسویه کنه که بابای نارین با تعقیب آیهان میرسه خونه فیرات و زنگ در رو میزنه و با اسلحه میاد تو خونه و ایرماک رو تهدید میکنه و لیرماک هم خیلی بد شکه میشه . رجب هم به ایرماک میگه اگه مزاحم دخترم بشی خودم میکشمت. خونه سرمت هم تو شور حال آماده کردن و مرتب کردن شادیه برای روبروی با نارینه ...