خانه
× برای دیدن جدیدترین مطالب این تاپیک اینجا کلیک کنید و برای دیدن صفحه ابتدایی، این پنجره را ببندید.
برای دیدن صفحات دیگر، بر روی شماره صفحه در شمارنده بالا کلیک کنید.
مشاهده جدیدترین مطالب این تاپیک
23.6K

سریال های GEM

  • ۱۰:۵۳   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    کاربر جديد|4 |64 پست
     من حدوده 10روزه نتونستم سریالهای جم رو ببینم میشه واسم تعریف کنید:

    شمیم عشق: از اونجایی که پدر یوسف به حوا گفت خودت باید همه چیز رو واسه یوسف تعریف کنی و جونید اومد تو شرکت یوسف کار کنه و پسر سلطان خانم شد معلم همون جایی که خواهر یوسف توش درس میخوند.

    عمر گل لاله:  از اونجایی که چنار و احمد باهم دعوا کردن و خواهرزاده ی احمد دم در خونه به خاطر دعوا و سروصدا حالش بد شد و چنار و احمد رو پلیس دستگیر کردن و بردن.

    حریم سلطان: از اونجایی که پسر کوچیک سلطان مریض شد و سلطلان سلیمان بردش پیش یک نفر که کارهای عجیب غریب میکرد و آبیک هم با والی خان رفت به سمت خونشون و سوار کشتی شدن و پسر ماهی دوران فهمید اون زنه موردعلاقش بارداره

  • leftPublish
  • ۱۱:۰۵   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    عزیزم من حریم سلطان رو تا دیشب دیدم تا اونجا برات تعریف می کنم.
  • ۱۱:۰۹   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    بچه خرم رو عمل کردند ولی یکدفعه خرم فکر کرد که بچه نفس نمی کشه.جیغ زد و سلطان اومد .سلطان همون موقع قلبش گرفت و تو کما رفت.بچه ولی حالش خوب بود.همون موقع ماهی دوران به مصطفی گفت که الان که شاه حالش بده ممکنه بمیره تو باید سر بچه های خرم یه بلایی بیاری تا خودت شاه بشی وقتی داشت این حرفارو میزد والده سلطان حرفای ماهی دوران رو شنید
  • ۱۱:۱۱   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    ساناز افشار
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    والده بچه هارو فرستاد خونه خدیجه و با ماهی دوران بد شد.چند روز بعد شاه به هوش اومد.والی خان هم دستگیر کردند و قرار بود گردنش رو بزنند که مصطفی مانع شد
  • ۱۱:۱۸   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    بعد والی خان و به جایی دیگه فرستادن

    افسون که ماهی دوران می خواست بفرسته جایی دیگه زندگی کنه و بچشو به دنیا بیاره که خرم میفهمه به والده میگه والده میگن باید بچشو بندازه و وقتی بچشو میندازه خونریزی زیاد داشته که مصطفی میفهمه میاد میبرتش ، بعد افسون به مصطفی میگه که خرم میخواد مصطفی رو بکشه و افسون در حین گفتن میمیره !!!!!


  • ۱۱:۲۲   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    مصطفی عصبانی میشه به پدش میگه بعد پدرش به خرم زهر میده میگه یا الان پیش من میمیری یا جایی دیگر هروز میمیری که خرم زهر میخوره بیهوش میشه .......
  • leftPublish
  • ۱۱:۲۲   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    جینگیل بلا
    کاربر جديد|4 |64 پست
    مرسی بچه ها، فکر نمیکردم کسی اینجا جوابم رو بده چون یک تاپیک دیگه که زده بودم هیشکی هیچی واسم ننوشت. حتی کسی ننوشت که نمیدونم که دلم خوش باشه یکی تاپیک رو دیده. الان کلی شوکه شدم چون با ناامیدی تاپیک زدم
    مرسی ازتون که خوشحالم کردین
    کسی شما شمیم عشق و عمر گل لاله رو نمیبینه
  • ۱۱:۲۳   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    عمر گل لاله :
    بعد دوباره چنار دم خونه تپراک میومده وایمسه که یشیم میره دنبال لاله که از مهد بیارتش که یشیم و بیهوش می کنن و لاله و میبرن
  • ۱۱:۲۴   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    خواهش می کنم آخه من خودم اطلاعاتم پایین با شه نمی حرفم
  • ۱۱:۲۷   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    دیگه هیچی درگیر دزدیدن لاله بودن که چند روزی گذشت همه گریه می کردنو ناراحت بودم

    تا یه روز که نجب به یشیم میگه جای لاله امن به یشیم میگه من دزدیدمش که چنار سر عقل بیاد به فکر خانوادش باشه
  • ۱۱:۲۸   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    بعد چنار مخفی گاه دزدای لاله و پیدا میکنه قبل از اینکه برسه میبینه یشیم نجیب اونجان
  • leftPublish
  • ۱۱:۳۰   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    بعد اون سوله ای که دزدای لاله اون تو بودن آتش میگیره و یشیم می ره تو سوله که لاله و نجات بده که یهو منفجر میشه لاله رو یشیم میاره بیرون خودش سوختگی دست داشته لاله هم مشکل تنفسی
  • ۱۱:۳۱   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    چونم پلیسا نمی دونستن دزدی رو نجیب میتر سه که کسی لوش بده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • ۱۱:۳۱   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    تپراکم میاد ملاقات لاله که چنار خیلی خوشحال میشه و بهش می گه خیلی خوب شد اومدی ......................
  • ۱۱:۳۲   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    شیمیم عشقم بگم ؟
  • ۱۱:۳۶   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    جینگیل بلا
    کاربر جديد|4 |64 پست
    وای شما دارین کلی منو خوشحال میکنید، من هر چی ازتون تشکر کنم کم کردم...
  • ۱۱:۳۷   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    جینگیل بلا
    کاربر جديد|4 |64 پست
    وای شرمندم کردی مریم جان. لطف میکنی اگه اونم واسم تعریف کنی
  • ۱۱:۳۷   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    نگار اسدی
    یک ستاره ⋆|349 |994 پست
    جینگیل بلا از بوسه تا عشق رو نمی بینی؟
  • ۱۱:۴۷   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    شمیم عشق :حوا نرفت به یوسف بگه رفت انگشترشو داد و اومد یوسف دنبالش میرفت حوا هم گریه کنان رفت خونه یوسف حالش بد شود چون داشت کارتای عروسی و فضای عروسی و آماده می کرد رفت دنبال حوا دم خونشون حوا گفت یوسف فقط برو
  • ۱۱:۴۸   ۱۳۹۲/۲/۱۰
    avatar
    مریم
    دو ستاره ⋆⋆|843 |2439 پست
    بعد یوسف رفت خونه باغ خیلی ناراحت بود حوا هم تا صبح پشت در خونه باغ گریه میکرد یوسف هم عکا رو نگا می کرد
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان