۱۷:۴۱ ۱۳۹۴/۹/۷
زیرو بم ها
زیرو بم ها
پیچ و خم ها
کوچه های دوستی را می شناسم
من نقاب چهره ها را
چهره ها را می شناسم
چار فصل دوستی را
باد را و برف را، سبزه، مگس را می شناسم
من پیام چشمها را
من زبان قلب ها را
من نیاز گوشها را
فکرها، احساس ها را می شناسم
با سکوت خویش
من نهضت دور و ناپیداترین نا گفته ها را
رمز و راز و عمق و سطح گفته ها را
هر که را و هر چه را در جای خود
من با تمام هستی و با بودن آن می شناسم
دشمنان را
دوستان را
دوست باید داشت
بی توقع،بی نیاز
دوست باید بود
کوه ها را کاه باید یافت
کاه ها را کوه باید دید
یا که باید با غرور خویشتن ها ماند.
فریدون ایل بیگی